کلمه جو
صفحه اصلی

diagnostics


معنی : امکانات عیب شناسی
معانی دیگر : امکانات عیب شناسی

انگلیسی به فارسی

امکانات عیب‌شناسی


تشخیص، امکانات عیب شناسی


انگلیسی به انگلیسی

• science of identifying disease through signs and symptoms

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] ناخوش شناسی، (علم) بیماری شناسی
[آمار] مباحث تشخیصی

مترادف و متضاد

امکانات عیب شناسی (اسم)
diagnostics

جملات نمونه

1. everyone admired her skill in diagnostics
همه چیره دستی او را در تشخیص بیماری ها تحسین کردند.

2. The lack of good diagnostic test isn't fortunate.
[ترجمه ترگمان]فقدان خوب تشخیص خوب نیست
[ترجمه گوگل]عدم تست تشخیص خوب خوش شانس نیست

3. Doctors depend on accurate diagnostic tools.
[ترجمه ترگمان]پزشکان به ابزارهای تشخیصی دقیق وابسته هستند
[ترجمه گوگل]پزشکان به ابزار دقیق تشخیصی بستگی دارند

4. An intelligent computer will be an indispensable diagnostic tool for doctors.
[ترجمه ترگمان]یک کامپیوتر هوشمند ابزار تشخیصی لازم برای پزشکان خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک کامپیوتر هوشمند یک ابزار تشخیصی ضروری برای پزشکان خواهد بود

5. Whether its diagnostics or anti-virus checks there are some very capable products that run under Windows.
[ترجمه ترگمان]این که نشانه های تشخیصی یا ضد ویروس آن، برخی محصولات بسیار توانا هستند که در زیر پنجره ها اجرا می شوند
[ترجمه گوگل]آیا تشخیص آن و یا ضد ویروس چک کردن برخی از محصولات بسیار مقاوم است که تحت ویندوز اجرا می شود وجود دارد

6. The outline of its fibre-sinews flickered in viridian, while diagnostic ikons marched across the bottom of the screen.
[ترجمه ترگمان]در حالی که تصاویر تصاویر را در زیر پرده تشخیص می دادند، in از of و its در آن سو به سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو سو
[ترجمه گوگل]خطوط فیبر نوری آن در viridian جرقه می کردند، در حالی که نمادهای تشخیصی در پایین صفحه نمایش حرکت کردند

7. The current diagnostic criteria for anorexia nervosa reflect this evolutionary process but they have yet to achieve the final category.
[ترجمه ترگمان]معیارهای تشخیصی فعلی برای anorexia nervosa، این فرآیند تکاملی را منعکس می کنند، اما هنوز به مقوله نهایی نمی رسند
[ترجمه گوگل]معیارهای تشخیصی فعلی برای anorexia nervosa منعکس کننده این فرآیند تکاملی است، اما هنوز برای رسیدن به رده نهایی نیستند

8. The safety and diagnostic accuracy of early amniocentesis remains to be determined.
[ترجمه ترگمان]صحت و صحت تشخیص اولیه of اولیه هنوز مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]صحت ایمنی و تشخیص آمنیوسنتز زودرس هنوز مشخص نشده است

9. This afternoon his doctors performed angioplasty after a diagnostic test showed significant narrowing of one coronary artery at two different sites.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر، پزشکان او angioplasty را بعد از یک آزمایش تشخیصی انجام دادند که یک کاهش قابل توجه از یک شریان کرونری در دو محل مختلف را نشان داد
[ترجمه گوگل]این بعد از ظهر پزشکان آنژیوپلاستی خود را بعد از یک آزمایش تشخیصی نشان دادند که در دو محل مختلف، یکی از عروق کرونر را کاهش می دهد

10. The purpose of the circuit board fault diagnostic aid is to assist the diagnosis performed using automatic test equipment.
[ترجمه ترگمان]هدف از این کمک تشخیص خطا، کمک به تشخیص انجام شده با استفاده از تجهیزات تست اتوماتیک می باشد
[ترجمه گوگل]هدف از کمک تشخیصی خطا مدار کمک های تشخیصی با استفاده از تجهیزات تست خودکار است

11. She was sitting on a diagnostic bed in what was obviously a medlab of some kind.
[ترجمه ترگمان]او روی یک تخت خواب تشخیصی نشسته بود که مسلما از نوعی medlab بود
[ترجمه گوگل]او روی یک تخت تشخیص نشسته بود، در حالی که به نوعی مدلی از آن بود

12. They differed in the seemingly trivial but none the less diagnostic character of having not one but two pairs of antennae on their heads.
[ترجمه ترگمان]این دو با هم اختلاف داشتند، اما هیچ یک از خصوصیات تشخیصی او جز دو جفت آنتن روی سرشان نبود
[ترجمه گوگل]آنها در ظاهر بی اهمیت، اما هیچ یک از ویژگی های تشخیصی در داشتن تنها یک جفت آنتن در سر خود متفاوت بود

13. Backers claim the pictures offer doctors a unique early-stage diagnostic window on blocked arteries and other coronary problems.
[ترجمه ترگمان]Backers ادعا می کنند که این تصاویر به پزشکان یک پنجره تشخیصی منحصر بفرد و منحصر به فرد را بر روی مسدود کننده های مسدود کننده و دیگر مشکلات قلبی ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]حامیان ادعا می کنند که عکس ها پزشکان را یک پنجره تشخیص زودرس منحصر به فرد در مورد عروق مسدود شده و دیگر مشکلات عروق کرونر ارائه می دهند

14. Our knowledge and ability to treat pelvic-floor disorders has benefited enormously from the availability of newer diagnostic and surgical approaches.
[ترجمه ترگمان]دانش و توانایی ما برای درمان اختلالات کف لگن به میزان زیادی از در دسترس بودن رویکردهای تشخیصی و جراحی جدیدتر سود برده است
[ترجمه گوگل]دانش و توانایی ما برای درمان اختلالات کف لگن به شدت از دسترسی به روش های جدید تشخیصی و جراحی برخوردار بوده است

15. The famous Wassermann diagnostic blood test for syphilis has been used for forty years.
[ترجمه ترگمان]چهل سال است که آزمایش خون تشخیصی Wassermann famous برای سیفیلیس مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]آزمایش خون معروف واسرمن برای تشخیص سیفلیس برای چهل سال استفاده شده است


کلمات دیگر: