کلمه جو
صفحه اصلی

voluntarism


معنی : اراده گرایی، فرضیهارادی
معانی دیگر : (فلسفه) اراده گرایی، خواست گرایی، اصالت اراده، فلسفه ای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند

انگلیسی به فارسی

فلسفه ای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند، فرضیه ارادی، اراده گرایی


voluntarism، اراده گرایی، فرضیهارادی


انگلیسی به انگلیسی

• voluntarism is the practice of dealing with social problems on an individual and voluntary basis, rather than by the intervention of the state.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] اراده گرایی

مترادف و متضاد

اراده گرایی (اسم)
voluntarism

فرضیه ارادی (اسم)
voluntarism

جملات نمونه

1. What about the promises of voluntarism where voluntary participation is the featured work perspective?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی در مورد وعده هایی که داوطلبانه در آن مشارکت داوطلبانه وجود دارد چیست؟
[ترجمه گوگل]در مورد وعده های داوطلبانه که در آن مشارکت داوطلبانه، دیدگاه کار برجسته است؟

2. Cameron and his advisers frame their emphasis on voluntarism as a populist initiative.
[ترجمه ترگمان]کامرون و مشاوران وی تاکید خود را بر روی داوطلبانه به عنوان یک ابتکار مردمی در نظر می گیرند
[ترجمه گوگل]کامرون و مشاوران او تاکید خود را بر ولادتاریسم به عنوان یک ابتکار پوپولیستی تأکید می کنند

3. Schopenhauer and Nietzsche's theories of voluntarism; Bergson's philosophy of life.
[ترجمه ترگمان]فلسفه شوپنهاور و نیچه، فلسفه زندگی برگسون
[ترجمه گوگل]نظریه های شوپنهاور و نیچه در مورد داوطلب بودن؛ فلسفه زندگی برگسون

4. However, the key principles of voluntarism do echo with her words.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اصول کلیدی of با کلمات او منعکس می شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، اصول کلیدی voluntarism با کلمات او منطبق است

5. Voluntarism and covenant theology together constitute Hobbes' conceptualization of sovereign.
[ترجمه ترگمان]الاهیات پیمان و پیمان را به هم پیوند می دهد، و هابز را از پادشاه تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]هنجارگرایی و الهیات عهدجدید با یکدیگر مفهوم سازی حابس را به دست می دهند

6. Voluntarism is one of the main streams of modern West ern philosophy, and it is the origination of modern Western irrational philosophy.
[ترجمه ترگمان]voluntarism یکی از جریان های اصلی فلسفه ern غرب است و این فلسفه origination فلسفه غیر منطقی غربی نوین است
[ترجمه گوگل]استقلال یکی از جریانهای اصلی فلسفه غرب است و این امر منشأ فلسفه غیرواقعی مدرن غرب است

7. This voluntary approach to emissions reduction would likely be more effective than the voluntarism urged here.
[ترجمه ترگمان]این رویکرد داوطلبانه برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای به احتمال زیاد موثرتر از the است که در اینجا به آن تاکید شده است
[ترجمه گوگل]این رویکرد داوطلبانه به کاهش انتشار گازهای گلخانه ای احتمالا بیشتر از آنچه که در اینجا مطرح می شود، موثر خواهد بود

8. These changing attitudes can be seen as part of the general reaction against the older voluntarism.
[ترجمه ترگمان]این نگرش در حال تغییر می تواند به عنوان بخشی از واکنش عمومی علیه the مسن تلقی شود
[ترجمه گوگل]این نگرش های در حال تغییر را می توان به عنوان بخشی از واکنش کلی علیه داوطلب شدن قدیمی تر مشاهده کرد

9. The burden of the essay will be merely to indicate how voluntarism can succeed in academic circles.
[ترجمه ترگمان]این مقاله صرفا نشان می دهد که چگونه voluntarism می تواند در محافل دانشگاهی موفق شود
[ترجمه گوگل]بار مقاله تنها نشان دهنده چگونگی تحقق آزادی بیان در محافل علمی است

10. It might be a mistake to attempt such a journal without a spirit of voluntarism that can be realized through a newsletter.
[ترجمه ترگمان]ممکن است تلاش برای چنین ژورنال بدون روح داوطلبانه باشد که می تواند از طریق یک خبرنامه دریافت شود
[ترجمه گوگل]ممکن است اشتباهی باشد که چنین مجله ای را بدون روح آزادی خواهی که می تواند از طریق یک خبرنامه تحقق یابد، انجام می دهد

11. Elite theorists, therefore, stand as something of a half-way house' between Marxist determinism and pluralist voluntarism.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نظریه پردازان ویژه به عنوان چیزی از یک خانه نیمه راه بین جبرگرایی مارکسیست و pluralist pluralist قرار دارند
[ترجمه گوگل]بنابراین، نظریهپردازان نخبه، به عنوان چیزی از خانهی نیمهقطع هستند که بین جبرگرایی مارکسیستی و استبداد پلورالیسم است

12. This implication of humanistic concern comes from O'Neill's acceptance and reform of Freud's theory of Unconsciousness and Voluntarism of Schopenhauer and Nietzsche.
[ترجمه ترگمان]این مفهوم مربوط به ملاحظات انسانی ناشی از پذیرش و اصلاح تئوری فروید از Unconsciousness و voluntarism از شوپنهاور و نیچه می باشد
[ترجمه گوگل]این نکته ای از نگرانی انسان گرایانه از پذیرش و اصلاح نظریه فروید درباره ناخودآگاه و آزادی بیان شوپنهاور و نیچه حاصل می شود

13. It is also more strongly committed to what Margaret Thatcher once called "Victorian values"—individualism, voluntarism, patriotism.
[ترجمه ترگمان]همچنین نسبت به آنچه که مارگارت تاچر زمانی \"ارزش های ویکتوریایی\" نامیده می شد به شدت متعهد است - فردگرایی، voluntarism، وطن پرستی
[ترجمه گوگل]این نیز به شدت متعهد به چیزی است که مارگارت تاچر هنگامی که 'ارزشهای ویکتوریا' - فردگرایی، آزادی خواهی، وطن پرستی نامیده می شود

14. This is wrong. It concerns one point that Yan Fu confuses Schwartz greatly, i. e. to vacillate between determinism and voluntarism.
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه است این موضوع به یک نکته مربوط می شود که یان فو Schwartz را تا حد زیادی گیج می کند ای که بین جبرگرایی و voluntarism وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]این اشتباه است این یک نقطه است که یان فو به شدت با شوارتز آشنا است e به تعادل بین جبرگرایی و آزادی خواهی بینجامد


کلمات دیگر: