کلمه جو
صفحه اصلی

correlated


معنی : همبسته
معانی دیگر : همبسته

انگلیسی به انگلیسی

• mutually related

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] همبسته
[ریاضیات] هم بسته، وابسته، همبسته، قرینه
[آمار] همبسته

مترادف و متضاد

همبسته (صفت)
associate, correlated

جملات نمونه

1. to be correlated
همبسته بودن

2. old age and conservatism are often correlated
پیری و محافظه کاری اغلب به هم وابسته اند.

3. The average salary is correlated with length of education.
[ترجمه ترگمان]متوسط حقوق با طول تحصیلات ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]متوسط ​​حقوق و دستمزد با طول دوره تحصیل ارتباط دارد

4. The loss of respect for British science is correlated to reduced funding.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن احترام به علم بریتانیا، با کاهش بودجه هم بسته است
[ترجمه گوگل]از دست دادن احترام به علم بریتانیا با کاهش بودجه ارتباط دارد

5. Property values are negatively correlated to the tax rate.
[ترجمه ترگمان]ارزش دارایی به طور منفی با نرخ مالیات ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]ارزش املاک با نرخ مالیات منفی است

6. If the endowments are positively correlated, and the share of capital is less than 50 percent, the inequality-reducing effect is larger.
[ترجمه ترگمان]اگر the به طور مثبت هم بسته باشند، و سهم سرمایه کم تر از ۵۰ درصد باشد، کاهش نابرابری - کاهش بیشتر است
[ترجمه گوگل]اگر سرمایه گذاری ها با هم رابطه مثبت داشته باشند و سهم سرمایه کمتر از 50 درصد باشد، اثر نابرابری کاهش می یابد

7. Membranous expression of pre-S1 also correlated significantly with the status of hepatitis B virus replication.
[ترجمه ترگمان]بیان Membranous از پیش - S۱ همچنین به طور قابل توجهی با وضعیت تکثیر ویروس هپاتیت B هم بسته بود
[ترجمه گوگل]بیان غشایی پیش از S1 نیز به طور قابل توجهی با وضعیت نسخه برداری ویروس هپاتیت B همبستگی دارد

8. Electricity sales are closely correlated to economic growth.
[ترجمه ترگمان]فروش برق ارتباط نزدیکی با رشد اقتصادی دارد
[ترجمه گوگل]فروش برق به رشد اقتصادی نزدیک است

9. The first class of potential problems arises from correlated traffic.
[ترجمه ترگمان]اولین کلاس از مشکلات بالقوه ناشی از ترافیک هم بسته است
[ترجمه گوگل]اولین طبقه از مشکلات بالقوه ناشی از ترافیک مرتبط است

10. Political power is inversely correlated with economic productivity. Urban elites are economically parasitic but politically dominant.
[ترجمه ترگمان]قدرت سیاسی رابطه معکوس با بهره وری اقتصادی دارد نخبگان شهری از لحاظ اقتصادی انگل هستند، اما از لحاظ سیاسی غالب هستند
[ترجمه گوگل]قدرت سیاسی به طور معکوس با بهره وری اقتصادی ارتباط دارد نخبگان شهری از لحاظ اقتصادی انگلی هستند اما از لحاظ سیاسی غالب هستند

11. The scan score correlated with all laboratory tests generally accepted to reflect active gut inflammation except for the erythrocyte sedimentation rate.
[ترجمه ترگمان]امتیاز اسکن با تمام تست های آزمایشگاهی به طور کلی تایید شد تا التهاب معده فعال بجز نرخ ته نشینی erythrocyte را بازتاب کند
[ترجمه گوگل]نمره اسکن همبسته با تمام آزمایشات آزمایشگاهی است که به طور کلی پذیرفته شده است تا منافع التهاب فعال را به جز میزان رسوب گذاری اریتروسیت نشان دهند

12. They have shown that mental processes can be correlated with specific neural changes.
[ترجمه ترگمان]آن ها نشان داده اند که فرآیندهای ذهنی می توانند با تغییرات عصبی خاصی هم بسته باشند
[ترجمه گوگل]آنها نشان داده اند که فرآیندهای ذهنی می توانند با تغییرات خاص عصبی ارتباط داشته باشند

13. In our studies pepsin output correlated closely with acid output.
[ترجمه ترگمان]در مطالعات ما، خروجی pepsin هم بسته با خروجی اسیدی است
[ترجمه گوگل]در مطالعات ما، تولید پپسین با تولید اسید در ارتباط است

14. Membranous expression of pre-S1 and pre-S2 correlated significantly with active hepatitis B virus replication.
[ترجمه ترگمان]بیان Membranous از پیش - S۱ و پیش - S۲ به طور قابل توجهی با تکثیر ویروس هپاتیت B فعال هم بسته هستند
[ترجمه گوگل]بیان غشایی پیش از S1 و قبل از S2 به طور قابل توجهی با تکرار ویروس هپاتیت B فعال ارتباط دارد

پیشنهاد کاربران

ارتباط داشتن

همبستگی

متقارن، متقارب، نزدیک به هم
These values correlated with the results obtained by CMB mode
این مقادیر با نتایج به دست آمده از مدل CMD متقارن ( نزدیک به هم ) بود


همبسته


کلمات دیگر: