کلمه جو
صفحه اصلی

divisibility


قابلیت تقسیم علوم مهندسى : بخش پذیرى

انگلیسی به انگلیسی

• ability to be divided or separated

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بخشپذیری
[آمار] تقسیم پذیری

جملات نمونه

1. It will discuss two main scheme of divisibility in off-line electronic cash system at present.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال حاضر در حال حاضر دو طرح اصلی of در سیستم نقدی الکترونیکی را مورد بحث و بررسی قرار خواهد داد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر دو طرح اصلی تقسیم پذیری در سیستم پول نقد غیر خطی را مورد بحث قرار خواهد داد

2. Divisibility helps to account for the popularity of both gold and silver as money.
[ترجمه ترگمان]divisibility به حساب محبوبیت هر دو طلا و نقره به عنوان پول کمک می کند
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی به محبوبیت هر دو طلا و نقره به عنوان پول کمک می کند

3. So divisibility is a key property of money.
[ترجمه ترگمان]بنابراین divisibility یک ویژگی مهم پول است
[ترجمه گوگل]بنابراین تقسیم بندی یک ویژگی کلیدی پول است

4. Off-line and divisibility are two essential properties in E-cash system.
[ترجمه ترگمان]آفلاین و divisibility دو ویژگی اساسی در سیستم E - نقدی هستند
[ترجمه گوگل]Off-line و تقسیمپذیری، دو ویژگی اساسی در سیستم پول نقد هستند

5. The premise of divisibility of public prosecution establishment is the doctrine of prosecuting discretion, which allocates prosecutor red-pros discretionary.
[ترجمه ترگمان]فرضیه of تاسیس دادستانی عمومی، دکترین of است که pros را به طور اختیاری به دادستان اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]فرضیه تقسیمبندی استقرار دادسرای عمومی، دکترین بازجویی محاکمه است که متخلف دادستان را مجازات می کند

6. We completely solve the divisibility problem of class numbers a class of imaginary quadratic fields.
[ترجمه ترگمان]ما به طور کامل مشکل divisibility در کلاس کلاس های درجه دو فرضی را حل می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به طور کامل مسئله تقسیمپذیری اعداد کلاس را یک طبقهی میدانهای درجه دوم تخیلی حل میکنیم

7. The burden of proving divisibility of harm is on the defendant seeking to limit his liability.
[ترجمه ترگمان]مسئولیت ثابت کردن آسیب زدن به متهم است که به دنبال محدود کردن مسئولیت خود است
[ترجمه گوگل]بار اثبات تقسیم پذیری صدمه به متهم است که قصد محدود کردن مسئولیتش را دارد

8. In addition, our scheme supports divisibility and transferability of digital coins in a simpler way.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، طرح ما از divisibility و انتقال سکه های دیجیتال به روش ساده تر حمایت می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، طرح ما از تقسیمپذیری و قابل انتقال سکه های دیجیتال به شیوه ای ساده تر حمایت می کند

9. We completely solve the divisibility problem of class numbers for a class of imaginary quadratic fields.
[ترجمه ترگمان]ما به طور کامل مشکل divisibility اعداد کلاس را برای یک کلاس از میدان های درجه دوم فرضی را حل می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به طور کامل مسئله تقسیم پذیری اعداد کلاس را برای یک کلاس از میدان های درجه دوم تخیلی حل می کنیم

10. Now where there are no parts, there can be neither extension nor form [ figure ] nor divisibility.
[ترجمه ترگمان]اکنون که هیچ بخشی وجود ندارد، هیچ توسعه یا شکل وجود ندارد [ شکل ] و نه divisibility
[ترجمه گوگل]در حال حاضر جایی که قطعات وجود ندارد، وجود ندارد و نه گسترش و نه شکل [شکل] و نه تقسیمپذیری

11. Aimed at the relativity, multiple targets and multiple solutions, according to the theory of the divisibility in system, the analysis model of system level gray correlation is established.
[ترجمه ترگمان]با هدف نسبیت، اهداف چندگانه و راه حل های چندگانه، با توجه به نظریه of در سیستم، مدل تجزیه و تحلیل همبستگی تراز سطح سیستم برقرار می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به تئوری تقسیمپذیری در سیستم، نسبیت، اهداف متعدد و راه حلهای چندگانه، مدل تحلیلی همبستگی خاکستری سطح سیستم ایجاد شده است

12. It builds the confidence in the quality, the beauty and divisibility.
[ترجمه ترگمان]آن اعتماد به کیفیت، زیبایی و divisibility را می سازد
[ترجمه گوگل]این اعتماد به نفس را در کیفیت، زیبایی و تقسیمپذیری ایجاد می کند

13. How to get the optimal set of coins and how to accomplish payment with the set are the keys to solve the divisibility problem.
[ترجمه ترگمان]چگونه یک مجموعه از سکه ها و نحوه انجام پرداخت با مجموعه را بدست آوریم، کلیدهای حل مساله divisibility هستند
[ترجمه گوگل]چگونه می توان مجموعه ای بهینه از سکه ها را بدست آورد و نحوه پرداخت با مجموعه، کلید حل مشکل تقسیم بندی است

پیشنهاد کاربران

بخش پذیر بودن


کلمات دیگر: