1. contradiction in terms
تناقض کلام،تناقض گویی
2. the contradiction between what the government says and what the government does
مغایرت بین آنچه که دولت می گوید و آنچه که دولت می کند
3. in contradiction with
در تناقض با
4. "kind cruelty" is a kind of contradiction in terms
((ظلم مهربانانه)) نوعی تناقض واژه هاست.
5. Wisdom appears in contradiction to itself, which is a trick life plays on philosophy of life.
[ترجمه ترگمان]عقل با خودش تناقض دارد، که یک زندگی انحرافی است که در فلسفه زندگی بازی می کند
[ترجمه گوگل]حکمت در تناقض با خود ظاهر می شود که زندگی فریبنده ای بر فلسفه زندگی دارد
6. There's a basic contradiction in the whole idea of paying for justice.
[ترجمه ترگمان]یک تناقض اساسی در کل ایده پرداخت عدالت وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک تضاد اصلی در کل ایده پرداخت عدالت وجود دارد
7. It has been proved beyond contradiction.
[ترجمه ترگمان]این موضوع ماورای تناقض به اثبات رسیده است
[ترجمه گوگل]این فراتر از تضاد ثابت شده است
8. The performance seemed to me unpardonable, a contradiction of all that the Olympics is supposed to be.
[ترجمه ترگمان]این عملکرد به نظر من غیرقابل بخشش جلوه می کرد، تناقضی که از همه بازی های المپیک انتظار می رفت
[ترجمه گوگل]عملکرد به نظر من غیرقابل تحمل بود، تضاد همه چیزهایی است که المپیک قرار است باشد
9. There is a contradiction between the two sets of figures.
[ترجمه ترگمان]بین دو مجموعه ارقام یک تناقض وجود دارد
[ترجمه گوگل]تضاد بین دو مجموعه از ارقام وجود دارد
10. Each and every difference contains contradiction.
[ترجمه ترگمان]هر اختلاف حاوی تناقض است
[ترجمه گوگل]هر یک از تفاوت ها شامل تضاد است
11. A generous miser is a contradiction in terms.
[ترجمه ترگمان]خسیس generous یک تناقض است
[ترجمه گوگل]یک تلخ سخاوتمندانه، یک تضاد است
12. That's a flat contradiction of what you said before.
[ترجمه ترگمان]این خلاف آن حرفی است که قبلا زده بودید
[ترجمه گوگل]این یک تضاد صریح از چیزی است که قبلا گفتید
13. It's a contradiction to love animals and yet wear furs.
[ترجمه ترگمان]این یک تناقض برای عاشق شدن حیوانات است و با این حال خز را بپوشید
[ترجمه گوگل]این تناقض برای دوست داشتن حیوانات است و با این حال پوشیدن خز
14. That's a contradiction of what you just said.
[ترجمه ترگمان]این خلاف حرفی است که شما گفتید
[ترجمه گوگل]این یک تضاد از آنچه شما فقط گفتید
15. There is an apparent contradiction between the needs of workers and those of employers.
[ترجمه ترگمان]یک تناقض آشکار بین نیازهای کارگران و کارفرمایان وجود دارد
[ترجمه گوگل]تناقض ظاهری بین نیازهای کارگران و کارفرمایان وجود دارد