کلمه جو
صفحه اصلی

deviate


معنی : عدول کردن، پرت شدن، منحرف شدن، کجرو شدن، انحراف ورزیدن
معانی دیگر : کجروی (کژروی) کردن، منحرف کردن یا شدن، گمراه شدن، کیبیدن، کژ رفتن، کج تافتن، بردیدن، کژ راه شدن، رجوع شود به: deviant، غیر سالم

انگلیسی به فارسی

منحرف، کج‌رو شدن، انحراف ورزیدن، غیرسالم


منحرف شدن


منحرف شدن، عدول کردن، کجرو شدن، انحراف ورزیدن، پرت شدن


انگلیسی به انگلیسی

• someone or something that deviates from the norm
turn aside; depart from, diverge; digress
to deviate from a way of thinking or behaving means to think or behave differently from what is considered to be normal or acceptable.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] انحراف ورزیدن، منحرف شدن، منحرف
[آمار] 1. انحراف 2. متغیّر

مترادف و متضاد

عدول کردن (فعل)
swerve, dodge, obviate, avoid, elude, shirk, back out, backtrack, deviate, weasel, flinch, skive

پرت شدن (فعل)
digress, deviate, be dropped, overshoot, fall down, be thrown, be flung, depart from the subject

منحرف شدن (فعل)
stray, turn, swerve, digress, deviate, wander, extravagate

کجرو شدن (فعل)
deviate

انحراف ورزیدن (فعل)
deviate

stray from normal path


Synonyms: aberrate, angle off, avert, bear off, bend, bend the rules, break pattern, circumlocate, contrast, deflect, depart, depart from, differ, digress, divagate, diverge, drift, edge off, err, get around, go amiss, go haywire, go off on tangent, go out of control, go out of way, leave beaten path, not conform, part, shy, swerve, swim against stream, take a turn, turn, turn aside, vary, veer, wander


Antonyms: go straight, keep, stay


جملات نمونه

1. to deviate from the norm
از قاعده منحرف شدن

2. i will never deviate from moral principles
در اصول اخلاقی هرگز کجروی نخواهم کرد.

3. We never deviate from our principles.
[ترجمه iahmadrezam] ما هیچوقت از اصول و عقاید هایمان منحرف نخواهیم شد.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت از اصول اخلاقی مون خارج نمیشیم
[ترجمه گوگل]ما هرگز از اصول ما جدا نیستیم

4. Output may deviate from the average by as much as 30%.
[ترجمه ترگمان]خروجی ممکن است از متوسط تا ۳۰ % منحرف شود
[ترجمه گوگل]خروجی ممکن است از میانگین تا 30٪ متفاوت باشد

5. Deviate from socialism and China will inevitably retrogress to semi - feudalism and semi - colonialism .
[ترجمه ترگمان]deviate از سوسیالیسم و چین به ناچار به نیمه - و نیمه استعمار تبدیل خواهند شد
[ترجمه گوگل]از سوی سوسیالیسم متزلزل می شود و چین به ناچار به نیمه فئودالیسم و ​​نیمه مستعمراتی عقب نشینی خواهد کرد

6. I will never deviate from what I believe to be right.
[ترجمه ترگمان]من هرگز از چیزی که فکر می کنم حق با منه منحرف نمیشم
[ترجمه گوگل]من هرگز از چیزی که من معتقد هستم درست نیست

7. The bus had to deviate from its usual route because of a road closure.
[ترجمه ترگمان]این اتوبوس مجبور بود از مسیر معمول خود منحرف شود به دلیل بسته شدن جاده
[ترجمه گوگل]به دلیل بسته شدن جاده، اتوبوس باید از مسیر معمولش جدا شود

8. Don't deviate from major issues.
[ترجمه ترگمان]از مشکلات اصلی منحرف نشوید
[ترجمه گوگل]از مسائل عمده جدا نشوید

9. Real gases also deviate more from ideal gas behaviour at lower temperatures.
[ترجمه ترگمان]گازهای واقعی نیز از رفتار گاز ایده آل در دماهای پایین تر منحرف شده اند
[ترجمه گوگل]گازهای واقعی نیز بیشتر از رفتار ایده آل گاز در دماهای پایین تر است

10. Periodically the car may deviate from the road.
[ترجمه ترگمان]گاهی ممکن است اتومبیل از جاده منحرف شود
[ترجمه گوگل]به طور منظم ماشین ممکن است از جاده جدا شود

11. In particular those who deviate from society's values must be brought back into line.
[ترجمه ترگمان]به ویژه آن هایی که از ارزش های جامعه منحرف شده اند باید دوباره به صف بازگردند
[ترجمه گوگل]به ویژه کسانی که از ارزشهای جامعه جدا می شوند باید به خط مقدم بازگردانده شوند

12. The screenplay does not deviate very much from the book.
[ترجمه ترگمان]فیلمنامه خیلی از کتاب منحرف نمی شود
[ترجمه گوگل]فیلمنامه بسیار از کتاب متناقض نیست

13. Only that essential easing down of training should deviate from the norm.
[ترجمه ترگمان]تنها این کاهش اساسی آموزش باید از هنجار منحرف شود
[ترجمه گوگل]فقط این کاهش قابل ملاحظه آموزشی باید از این نکته منحرف شود

14. Should a solicitor deviate from the rules of conduct then sanctions can be imposed by the profession.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که یک وکیل از قوانین رفتاری منحرف شود، تحریم ها می تواند از سوی این حرفه اعمال شود
[ترجمه گوگل]اگر یک وکیل از قوانین رفتار منحرف شود، تحریم ها ممکن است توسط حرفه اعمال شود

15. Members of each stratum were not expected to deviate from certain prescribed occupations.
[ترجمه ترگمان]انتظار نمی رود که اعضای هر لایه از مشاغل تعیین شده خاص منحرف شوند
[ترجمه گوگل]اعضای هر ستون انتظار نداشتند که از مشاغل خاص تجویز شوند

The plane deviated from its course.

هواپیما از مسیر خود منحرف شد.


I will never deviate from moral principles.

در اصول اخلاقی هرگز کج‌روی نخواهم کرد.


پیشنهاد کاربران

تخطی کردن
منحرف شدن

درهم ، بهم ریخته

deviate ( آمار )
واژه مصوب: متغیر انحراف
تعریف: فاصلة بین یک متغیر تصادفی و امید ریاضی ( expected value ) آن |||متـ . انحراف


کلمات دیگر: