کلمه جو
صفحه اصلی

well known


مشهور، شهره، نیکنام، نامور، شناخته شده، خوشنام، معروف، واضح، پیش پاافتاده

انگلیسی به فارسی

نیکنام، خوشنام، معروف، مشهور، واضح، پیش پاافتاده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: known by many; famous; familiar.
مترادف: famed, familiar, famous, name
متضاد: obscure, unheard-of, unknown
مشابه: celebrated, common, eminent, illustrious, notable, noted, popular, prominent, public, renowned

- a well-known voice on the radio
[ترجمه ترگمان] یه صدای شناخته شده در رادیو
[ترجمه گوگل] صدای شناخته شده در رادیو

(2) تعریف: known completely or clearly.
مترادف: familiar
متضاد: unknown
مشابه: everyday, stock, well-worn

- the well-known words to an old song
[ترجمه ترگمان] کلمات معروف به آهنگ قدیمی
[ترجمه گوگل] کلمات مشهور به یک آهنگ قدیمی

• renowned, famous
something or someone that is well-known is famous or familiar.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] آشنا

جملات نمونه

1. a well-known author
یک مولف مشهور

2. a well-known poet appearing in person
شاعر مشهوری که شخصا حضور می یابد

3. he is well-known in our neighborhood
او در محله ی ما سرشناس است.

4. his humanitarianism is well-known in shiraz
انسان دوستی او در شیراز معروف است.

5. colonel fard's bounty was well-known
گشاده دستی سرهنگ فرد زبانزد همه بود.

6. one of the town's well-known businessmen
یکی از بازرگانان سرشناس شهر

7. "more haste, less speed" is a well-known paradox
((عجله ی بیشتر - سرعت کمتر)) ناسازه ی معروفی است.

8. the philanthropy of raul wallenberg is well-known
بشر دوستی رائول والن برگ مشهور است.

9. Gillespie is well known for his impish sense of humour.
[ترجمه ترگمان]Gillespie به خاطر حس شوخ طبعی شیطنت آمیز خود معروف است
[ترجمه گوگل]Gillespie به خوبی به خاطر احساس ناخوشایندی از طنز شناخته شده است

10. It is well known for its lead mines.
[ترجمه ترگمان]این شهر به خاطر معادن اصلی خود معروف است
[ترجمه گوگل]برای معادن سرب آن به خوبی شناخته شده است

11. Since that pianist was not very well known, his agent papered the house.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آن پیانیست مشهور به خوبی شناخته نمی شد، مامور او خانه را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این پیانیست به خوبی شناخته نشده بود، نماینده وی خانه را ساخت

12. His proficiency as a surgeon is well known.
[ترجمه ترگمان]مهارت او به عنوان جراح معروف است
[ترجمه گوگل]مهارت او به عنوان یک جراح به خوبی شناخته شده است

13. She's well known in theatrical circles.
[ترجمه ترگمان]او در محافل تئاتری معروف است
[ترجمه گوگل]او به خوبی در محافل تئاتر شناخته شده است

14. Hubbard was well known for his work in the field of drug rehabilitation.
[ترجمه ترگمان]هوبارد به خاطر کار خود در زمینه توان بخشی معتادان معروف بود
[ترجمه گوگل]هابارد به خوبی از کار خود در زمینه توانبخشی مواد مخدر شناخته شده بود

15. Now it is well known that the Earth's path round the sun is elliptical.
[ترجمه ترگمان]اکنون مشهور است که مسیر زمین در دور خورشید بیضوی است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر به خوبی شناخته شده است که مسیر زمین در اطراف خورشید بیضوی است

16. It is well known that he never gives interviews.
[ترجمه ترگمان]مشهور است که هرگز مصاحبه نمی کند
[ترجمه گوگل]به خوبی شناخته شده است که او هرگز مصاحبه نمی کند

پیشنهاد کاربران

مترادف: popular ، dedicated

famous

مترادف: distinguished

شناخته شده

شناخته شده ( known by a lot of people )

مشهور، معروف
مترادف: best known

آشنا

نامی

شخصیت مشهور
famous

مشهور، آشنا، شناخته شده

مشهور
معروف
شناخته شده

کاملاً واضح
پر واضح
مثال:
. . . It is well known that
پر واضح است که. . .


کلمات دیگر: