workmanship

معنی : کار، مهارت، استادی، ساخت، طرز کار

معانی دیگر : طرز یا کیفیت ساخت، - ساخت

انگلیسی به فارسی

مهارت، استادی، طرز کار، کار، ساخت

کارکرد، طرز کار، کار، ساخت، مهارت، استادی

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: the art or skill of a workman or craftsperson.

• (2) تعریف: the quality of a workman's product.

• (3) تعریف: the product or result of the work done.

• artistry; skillfulness; manner of execution; something produced by careful work
workmanship is the skill with which something is made.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] استادکاری - مهارت
[ریاضیات] طرز کار، مهارت، استادی

مترادف و متضاد

کار (اسم)

service, function, thing, office, task, act, action, deed, work, job, labor, karma, activity, ploy, affair, duty, shebang, appointment, workmanship, avocation, vocation, proposition, laboring, fist, concave, opus, kettle of fish

مهارت (اسم)

skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

استادی (اسم)

skill, art, artifice, professorship, workmanship, master stroke, wonderwork

ساخت (اسم)

make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

طرز کار (اسم)

workmanship, working, mechanism

craftsmanship

Synonyms: artisanship, artistry, artwork, craft, design, expertise, handicraft, handiwork, know-how, skill, skillfulness, technique

جملات نمونه

1. furniture of poor workmanship

مبل بدساخت

2. we admired the workmanship of esfahan handicrafts

ما ساخت خوب کارهای دستی اصفهان را مورد تحسین قرار دادیم.

3. the new mechanic's shoddy workmanship

کار بد مکانیک جدید

4. the niceties of a rug weaver's workmanship

ریزه کاری های هنر یک قالیباف

5. He accused the garage of shoddy workmanship on the bodywork.

[ترجمه ترگمان]او گاراژ of را به the متهم کرد
[ترجمه گوگل]او گاراژ کار بر روی بدنه را متهم کرد

6. The problem may be due to poor workmanship.

[ترجمه ترگمان]این مشکل ممکن است ناشی از عملکرد ضعیف باشد
[ترجمه گوگل]مشکل ممکن است به علت عملکرد ضعیف باشد

7. I was admiring the exquisite workmanship in the mosaic.

[ترجمه ترگمان]من از این مهارت بسیار لذت می بردم
[ترجمه گوگل]من تعظیم نفیس در موزاییک را تحسین کردم

8. The finish and workmanship of the woodwork was excellent.

[ترجمه ترگمان]کار چوبی پایان و ساخت the عالی بود
[ترجمه گوگل]پایان و کار با چوب کار عالی بود

9. Our buyers insist on high standards of workmanship and materials.

[ترجمه ترگمان]خریداران ما بر استانداردهای بالای مهارت و مواد تاکید دارند
[ترجمه گوگل]خریداران ما اصرار دارند که استانداردهای عالی کار و مواد

10. The standard of workmanship is very high.

[ترجمه ترگمان]استاندارد کار بسیار بالا است
[ترجمه گوگل]استاندارد کارکرد بسیار بالا است

11. Exquisite workmanship is the outstanding characteristic of these artistic handwork's.

[ترجمه ترگمان]اصیل آیینی مشخصه بارز این handwork هنری است
[ترجمه گوگل]کارکرد نفیس ویژگی برجسته این دستبند هنری است

12. She stepped back to appraise her workmanship.

[ترجمه ترگمان]کیت قدم به عقب برداشت تا کارش را ارزیابی کند
[ترجمه گوگل]او به کار خود ادامه داد

13. The sword is a fine example of Celtic workmanship.

[ترجمه ترگمان]شمشیر یک نمونه خوب از ساخت سلتیک است
[ترجمه گوگل]شمشیر نمونه خوبی از کارکرد سلتی است

14. Native workmanship can add a lot of aesthetic value.

[ترجمه ترگمان]مهارت بومی می تواند مقدار زیادی از ارزش هنری را به آن اضافه کند
[ترجمه گوگل]کار ساخت بومی می تواند مقدار زیادی از زیبایی شناسی را اضافه کند

furniture of poor workmanship

مبل بدساخت

We admired the workmanship of Esfahan handicrafts.

ما ساخت خوب کارهای دستی اصفهان را مورد تحسین قرار دادیم.

پیشنهاد کاربران

تبحر

طرف ساخت
the styles of their's workmanship is so different

مهارت ساخت

مهارت در ساخت

کلمات دیگر: