کلمه جو
صفحه اصلی

crossover


معنی : چلیپایی، دو رگه، معبر، همگذری، چلیپایی، متقاطع
معانی دیگر : (امریکا - موسیقی) تعدیل سبک موسیقی به منظور جلب شنودگان بیشتر، عبور، گذر (از یک سو به سوی دیگر)، گذار، (راه آهن) سویچ ریل، خط عوض کن، رای دادن به کاندید حزب دیگر، (زیست شناسی) رجوع شود به: crossing-over، همگذری

انگلیسی به فارسی

چلیپایی، متقاطع، دورگه، معبر


متقاطع، همگذری، معبر، دو رگه، چلیپایی


انگلیسی به انگلیسی

• point or place of crossing; structure (i.e. bridge) by which a river or highway can be crossed; device which enables trains to switch tracks

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] روگذر - خط ارتباط - پل هوایی - مسیر میانبر
[برق و الکترونیک] همگذری، عبور متقاطع - همگذری؛ تقاطع 1. نقطه ای روی نمودار مدار که در آن دو مسیر اتصال از روی هم می گذرند. همگذری با ایجاد انحنای روی یکی از خطوط و یا با نگهداشتن نقطه در محل تقاطع مشخص می شود. 2. سیمی در کابل اتصال دهنده که دوس ر آن به شماره پایه های متفاوت وصل شده باشد.
[زمین شناسی] تقاطع
[آمار] 1. تعویضی 2. متقاطع
[ریاضیات] ضربدری، چلیپایی
[آب و خاک] قطعة پیچش محور جریان آب چلیپا

مترادف و متضاد

چلیپایی (اسم)
crossover

دو رگه (اسم)
hybrid, crossover, crossbreed, mongrel, crossbreeding, mulatto, half-blood, half-bred, half-caste

معبر (اسم)
cut, pass, passage, ferry, passageway, ford, crossover, crossing, ferryboat, ferry bridge, passover, passway, railway crossing

هم گذری (اسم)
crossover

چلیپایی (صفت)
cross, crossover, cruciform, cruciate, trigonous

متقاطع (صفت)
transverse, traverse, crisscross, crossover, intersecting, secant

جملات نمونه

a jazz-to-disco crossover

تغییر موسیقی جاز به موسیقی دیسکو


1. a jazz-to-disco crossover
تغییر موسیقی جاز به موسیقی دیسکو

2. Madonna has made a crossover from rock music to the movies.
[ترجمه مهرزاد] مدونا از موسیقی راک به فیلم روی آورده است
[ترجمه ترگمان]\"مدونا\" از موسیقی راک تا فیلم ها تقاطع داشته است
[ترجمه گوگل]مدونا ساخته شده است از موسیقی راک به فیلم های متقاطع

3. I told her the crossover from actress to singer is easier than singer to actress.
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که the از هنرپیشه به خواننده برای او آسان تر از خوانندگی با بازیگر است
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که متقاطع از بازیگر به خواننده ساده تر از خواننده به بازیگر است

4. There is not much crossover between readers of modern and historical romances.
[ترجمه Fesaneh] میان مخاطبین رمان های مدرن و تاریخی تقابل چندانی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بین خوانندگان رمان های تاریخی و تاریخی اختلاف نظر زیادی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]میان خواننده های عاشقانه های مدرن و تاریخی بسیار متقارن نیست

5. The album was an exciting jazz-pop crossover.
[ترجمه ترگمان]این آلبوم یک تقاطع جالب موسیقی جاز - جاز بود
[ترجمه گوگل]این آلبوم هیجان انگیز جاز پاپ متقاطع بود

6. One of the original live music / club crossover venues in an arch under a bridge.
[ترجمه ترگمان]یکی از محل های اصلی موسیقی \/ محل تقاطع در یک پل زیر یک پل است
[ترجمه گوگل]یکی از اصلیترین مکانهای در حال پخش موسیقی / باشگاه در یک قوس تحت پل است

7. It is worth noting, incidentally, that such crossover in readership is not uncommon.
[ترجمه ترگمان]همچنین شایان ذکر است که این تقاطع در خوانندگان غیر معمول نیست
[ترجمه گوگل]به هر حال، به نظر می رسد که چنین تلاقی در خوانش غیر معمول نیست

8. And most agreed that the crossover was probably recent.
[ترجمه ترگمان]و بیشترشون قبول کردند که تقاطع احتمالا جدید بوده
[ترجمه گوگل]و بیشتر توافق کردند که احتمالا اخیرا متقاطع بوده است

9. There is not much crossover among readers of romance and science fiction.
[ترجمه ترگمان]در میان خوانندگان رمان علمی تخیلی و داستان های علمی تقاطع چندانی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]بین خوانندگان عاشقانه و علمی تخیلی بسیار متضاد نیست

10. It is their job to provide a crossover from the road to your property.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه آنهاست که یک تقاطع از راه به ملک تان ارائه کنند
[ترجمه گوگل]این شغل آنهاست که از جاده به اموال شما متصل شود

11. Unfortunately, the quick acceptance of the recent crossover thesis by the Western scientific establishment precluded the exploration of other possibilities.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه پذیرش سریع of اخیر توسط موسسه علمی غرب مانع اکتشاف سایر احتمالات شد
[ترجمه گوگل]متأسفانه، پذیرش سریع پایان نامه های متقاطع اخیر توسط دانشگاه علمی غربی، کاوش امکان های دیگر را از بین می برد

12. The crossover is mounted behind the terminal panel at the top rear of the cabinet.
[ترجمه ترگمان]تقاطع پشت پنل پایانه در قسمت بالای قفسه قرار دارد
[ترجمه گوگل]متقاطع پشت پشت پانل پایه در پشت کابینت نصب شده است

13. Wright and Burton performed a crossover study of evening primrose oil and placebo in 99 adults and children with atopic eczema.
[ترجمه ترگمان]رایت و برتن یک مطالعه متقاطع از روغن پامچال غروب و دارونما را در ۹۹ بزرگ سال و کودکانی با eczema eczema انجام دادند
[ترجمه گوگل]رایت و برتون یک مطالعه متقاطع روغن روغن پریروزس و پلاسبو در 99 کودک بالغ و کودکان مبتلا به اگزما آتوپیک انجام دادند

14. Using his crossover dribble to create space between him and a defender and then sticking a 3-pointer.
[ترجمه ترگمان]از تقاطع خود برای ایجاد فضای بین او و یک مدافع استفاده کنید و سپس یک اشاره گر قرار دهید
[ترجمه گوگل]با استفاده از دریبل متقاطع خود را برای ایجاد فضای بین او و مدافع و سپس چسبیده 3 اشاره گر

15. While singer Neneh Cherry moved on to crossover fame, her fellow conspirators took a back seat.
[ترجمه ترگمان]در حالی که Neneh گیلاس، خواننده، به تقاطع شهرت نزدیک شد، هم کار او نیز یک صندلی عقب برداشت
[ترجمه گوگل]در حالی که خواننده Neneh Cherry به شهرت متقاطع حرکت کرد، توطئه گران همکار او یک صندلی عقب را گرفتند

پیشنهاد کاربران

یکی از معانی:
لفظی محترمانه به جای مردن: او در گذشت ( به جای مرد )

موفقیت در یک سبک یا زمینه ی متفاوت

گذرگاه، گذار

[خودرو]

شاسی بلند کوچک ، شاسی بلند شهری

( کشتی ) درو از عقب

همپوشانی

پراکندگی

در الگوریتم ژنتیک به معنای همبری است

انتقال پیدا کردنِ فیزیکی [یا انتزاعی] از یک مکان [یا حالت] به مکان [یا حالت] دیگر.

scientists will trying to determine whether the virus has crossed over to any other species
دانشمندان تلاش خواهند کرد که تعیین کنند آیا ویروس به سایر گونه ها انتقال پیدا کرده است[یا نه؟]

not many actors are so easily able to cross over from TV to cinema
بازیگران زیادی وجود ندارند که توانسته باشند به آسانی از تلویزیون به سینما راه یابند.

Charles crossed over from blues to gospel
چالرز از [موسیقی] بلوز به گاسپل [موسیقی مذهبی مسیحی] روی آورد.

sarah's grandmother crossed over last night
مادر بزرگ سارا دیشب فوت کرد.

آمیزش
( بر گرفته از وب سایت فرادرس )

عوض کردن یک فعالیت به فعالیت دیگر

[خودرو]

شاسی بلند فشرده

همخونی نداشتن

متقاطع.

ناهمخوانی

نا همخوانی
مثال:
This has led to significant jurisdictional crossovers by audit firms in the context of group audits
این امر منجر به ناهمخوانی حقوقی قابل توجهی از سوی مؤسسات حسابرسی در زمینه حسابرسی های گروهی شده است

گذر کردن

crossover ( حمل ونقل ریلی )
واژه مصوب: خط رابط 1
تعریف: بخش کوتاهی از خط شامل دو دستگاه سوزن که دو خط موازی را با استفاده از دو دوراهه به یکدیگر متصل می کند


کلمات دیگر: