منظم، مرتب، نیک سامان، بنحو اکمل انجام یافته، مرتب و منظم
well ordered
منظم، مرتب، نیک سامان، بنحو اکمل انجام یافته، مرتب و منظم
انگلیسی به فارسی
بنحو اکمل انجام یافته، مرتب و منظم
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: carefully or properly arranged or planned.
• مشابه: neat, taut
• مشابه: neat, taut
- a well-ordered life
[ترجمه ترگمان] یک زندگی خوب است
[ترجمه گوگل] یک زندگی خوب مرتب
[ترجمه گوگل] یک زندگی خوب مرتب
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] خوش ترتیب، نیکو مرتب، خوب مرتب شده
پیشنهاد کاربران
به سامان، مثل well - ordered society: جامعه ی به سامان
سامان یافته
کلمات دیگر: