کلمه جو
صفحه اصلی

convertible


معنی : تغییر پذیر، قابل تبدیل، قابل تسعیر
معانی دیگر : واگردان پذیر، (بانکداری) قابل تسعیر، گهولش پذیر، گردش پذیر

انگلیسی به فارسی

قابل‌تبدیل، تغییر‌پذیر، قابل‌تسعیر


قابل تبدیل، قابل تسعیر، تغییر پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: capable of being changed in shape, function, or nature.

- A convertible sofa can become a bed.
[ترجمه ترگمان] یک مبل قابل تبدیل می تواند به یک تخت خواب تبدیل شود
[ترجمه گوگل] یک کاناپه قابل تبدیل می تواند یک تخت باشد

(2) تعریف: of a car or boat, having a top that can be folded down.
اسم ( noun )
مشتقات: convertibly (adv.), convertibility (n.), convertibleness (n.)
(1) تعریف: a car or boat having a fold-down top.

(2) تعریف: something capable of being converted.

• automobile with a top that can be folded down
changeable, transformable, alterable, able to be converted
convertible money can be easily exchanged for other forms of money.
a convertible is a car with a soft roof that can be folded down or removed.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] قابل تبدیل، تحویل پذیر، تغییر پذیر

مترادف و متضاد

تغییر پذیر (صفت)
supple, variable, changeable, skittish, mutant, mutable, convertible, plastic, vacillatory

قابل تبدیل (صفت)
convertible, transformative, commutable, transmutable, transmutative

قابل تسعیر (صفت)
convertible

changeable


Synonyms: able to be changed, adaptable, adjustable, exchangeable, modifiable, swappable, switchable


جملات نمونه

1. convertible currency
پول قابل تسعیر،پول قابل تبدیل

2. convertible debentures
اوراق قرضه ی قابل تبدیل

3. heat is convertible into electricity
حرارت را می توان تبدیل به الکتریسته کرد.

4. They don't have access to a convertible currency.
[ترجمه ترگمان]آن ها به ارز قابل تبدیل دسترسی ندارند
[ترجمه گوگل]آنها به یک ارز مبادلاتی دسترسی ندارند

5. That new white convertible is totally awesome.
[ترجمه شهاب آذر] ماشینهایی با سقف متحرک و پارچه ایی
[ترجمه ترگمان]این ماشین سفید جدید خیلی باحاله
[ترجمه گوگل]این تبدیل جدید سفید کاملا عالی است

6. That's his white Beamer convertible over there.
[ترجمه ترگمان]اون ماشین beamer his اونجاست
[ترجمه گوگل]این Beamer سفید او قابل تبدیل در آنجا است

7. Her own car is a convertible Golf.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل خودش یک گلف قابل تبدیل است
[ترجمه گوگل]ماشین خودش یک گلف قابل تبدیل است

8. The convertible sofa means that the apartment can sleep four.
[ترجمه ترگمان]مبل قابل تبدیل به این معنی است که این آپارتمان می تواند چهار ساعت بخوابد
[ترجمه گوگل]مبل متحرک بدین معنی است که آپارتمان می تواند چهار نفر را بخورد

9. Heat is convertible into electricity.
[ترجمه ترگمان]گرما به الکتریسیته تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]گرما قابل تبدیل به برق است

10. The one equation should in principle be convertible into the other, but this is not always possible.
[ترجمه ترگمان]یک معادله باید در اصل به طرف دیگر قابل تبدیل باشد، اما همیشه ممکن نیست
[ترجمه گوگل]یک معادله باید در اصل قابل تبدیل به دیگری باشد، اما این همیشه امکان پذیر نیست

11. Each partnership unit is convertible into Felcor common stock at $ 2 50 a share.
[ترجمه ترگمان]هر واحد شراکتی قابل تبدیل به سهام مشترک ۲ - ۲ دلار است
[ترجمه گوگل]هر واحد مشارکت می تواند به سهام مشترک Felcor تبدیل به $ 2 50 یک سهم

12. Units in a unit trust are less immediately convertible to money and their money value can not be guaranteed.
[ترجمه ترگمان]واحدهای یک واحد اطمینان کم تر به پول قابل تبدیل هستند و ارزش پولشان را نمی توان تضمین کرد
[ترجمه گوگل]واحدهای در اعتماد واحد فورا تبدیل به پول می شوند و ارزش پول آنها تضمین نمی شود

13. Nintendo, a video-games maker, pulled its issue of convertible bonds.
[ترجمه ترگمان]نینتندو، یک تولیدکننده بازی های ویدیویی، موضوع خود را در مورد پیوندهای قابل تبدیل اتخاذ نمود
[ترجمه گوگل]نینتندو، سازنده بازی های ویدئویی، موضوع خود را از اوراق قرضه تبدیل کرده است

14. A one-bedroomed apartment for 3 with convertible sofa in the lounge.
[ترجمه ترگمان]یه آپارتمان ۳ نفره برای ۳ با یه مبل معمولی تو سالن استراحت
[ترجمه گوگل]یک آپارتمان یک خوابه برای 3 با مبل متحرک در سالن

15. One-bedroomed apartments for three with convertible sofa in the lounge plus an extra bed for a child under 11 available.
[ترجمه ترگمان]یک آپارتمان برای سه نفر با مبل قابل تبدیل در سالن، به اضافه یک تخت اضافی برای یک کودک زیر ۱۱ سال در دسترس
[ترجمه گوگل]آپارتمان یک خوابه برای سه با مبل متحرک در سالن و یک تخت اضافه برای یک کودک زیر 11 ساله

heat is convertible into electricity.

حرارت را می‌توان تبدیل به الکتریسته کرد.


convertible currency

پول قابل‌تسعیر، پول قابل‌تبدیل


پیشنهاد کاربران

a type of car that has a soft roof and you can fold back or remove it


a car with a soft roof that can be folded back:

خودروی کروکی

Kind of car that has soft roof can we folted back

کروکی

convertible ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: خودروِ روبازشو
تعریف: خودروی که سقف آن را می توان به صورت دستی یا خودکار باز و بسته کرد


کلمات دیگر: