کلمه جو
صفحه اصلی

systematization


معنی : طبقه بندی، ردهبندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری
معانی دیگر : رده بندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری

انگلیسی به فارسی

رده بندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری


سیستماتیک، طبقه بندی، ردهبندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری


انگلیسی به انگلیسی

• act of systematizing, act of arranging according to a system

دیکشنری تخصصی

[نساجی] سیستمی کردن - نظام بندی

مترادف و متضاد

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

رده بندی کردن (اسم)
systematization

اسلوبی کردن (اسم)
systematization

همست کاری (اسم)
systematization

جملات نمونه

1. Order and group conformity through bureaucratic systematization became the rule of the day; disobedience and open rebellion the rare exception.
[ترجمه ترگمان]نظم و پیروی گروهی از طریق سیستم بروکراتیک، قاعده روز را به خود گرفت؛ نافرمانی و شورش علنی یک استثنا نادر را
[ترجمه گوگل]نظم و انطباق گروهی از طریق سیستماتیک بوروکراتیک به حاکمیت روز تبدیل شد نافرمانی و شورش باز استثنای نادر

2. Codification is the highest form of legal systematization.
[ترجمه ترگمان]Codification بالاترین فرم از رده بندی قانونی است
[ترجمه گوگل]کدگذاری بالاترین شکل سیستماتیک قانونی است

3. They are characterized with systematization and generalization, which result from their semantic association and their formative analogy.
[ترجمه ترگمان]آن ها با رده بندی و تعمیم، که ناشی از ارتباط معنایی آن ها و قیاس سازنده آن ها است، مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]آنها با سیستماتیزه کردن و تعمیم دادن مشخص می شوند که نتیجه آن ها از ارتباط معناشناختی و قیاسی شکل گیری آنهاست

4. Logistics information system realizes the systematization and integration of enterprise logistics management through integration of logistics supply chain and information.
[ترجمه ترگمان]سیستم اطلاعات لجستیک از طریق یکپارچه سازی زنجیره تامین تدارکات و اطلاعات، سیستم و یکپارچه سازی مدیریت تدارکات شرکت را درک می کند
[ترجمه گوگل]سیستم اطلاعات لجستیک متوجه سیستماتیک و ادغام مدیریت تدارکات سازمانی از طریق یکپارچه سازی لجستیک زنجیره تامین و اطلاعات می شود

5. The backside that grows naturally, the systematization that is manpower resource management and optimize.
[ترجمه ترگمان]پشت آن به طور طبیعی رشد می کند، systematization که مدیریت منابع نیروی انسانی و بهینه سازی است
[ترجمه گوگل]پشتی که به طور طبیعی رشد می کند، سیستماتیک است که مدیریت منابع انسانی و بهینه سازی است

6. Thus, the systematization of ideological education has become the most pressing matter of the moment.
[ترجمه ترگمان]از این رو، رده بندی آموزش ایدئولوژیک مهم ترین موضوع این لحظه شده است
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، ساماندهی آموزش های ایدئولوژیک به لحاظ فزاینده ترین مسئله تبدیل شده است

7. Standardization, systematization and commitment to innovation are Witon's fundamental management guidelines.
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی، طبقه و تعهد به نوآوری دستورالعمل های مدیریت بنیادی Witon هستند
[ترجمه گوگل]استاندارد سازی، سیستماتیک و تعهد به نوآوری، رهنمودهای مدیریتی بنیاد ویتون است

8. Nowadays, systematization is the concrete carrier of administrative style construction.
[ترجمه ترگمان]این روزها، رده بندی یک حامل بتون از ساخت وساز سبک اداری است
[ترجمه گوگل]سیستماتیک امروزه حامل بتن سبک ساخت اداری است

9. The numerical simulation has the advantage of systematization and flexibility, but the results must be verified through physical tests before they are used as instructions for real fabrications.
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی عددی مزیت of و انعطاف پذیری را دارد، اما نتایج باید از طریق آزمون های فیزیکی قبل از اینکه به عنوان دستورالعمل برای fabrications واقعی استفاده شوند، تایید شود
[ترجمه گوگل]شبیه سازی عددی دارای مزیت سیستماتیک و انعطاف پذیری است، اما قبل از استفاده از آن به عنوان دستورالعمل برای ساخت واقعی، نتایج باید از طریق آزمون های فیزیکی بررسی شود

10. Speeds up the advancement agricultural technology service systematization, the exploration establishment agricultural technology service benignity operational mechanism.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت و پیشرفت سیستم خدمات فن آوری کشاورزی، اکتشاف و ایجاد مکانیزم اجرایی فن آوری کشاورزی، benignity benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity
[ترجمه گوگل]سرعت بخشیدن به سیستم پیشرفت خدمات کشاورزی تکنولوژی، تاسیس اکتشاف خدمات فن آوری کشاورزی مزایای مکانیسم عملیاتی

11. Should abide by the principle of scientific sex, systematization and maneuverability.
[ترجمه ترگمان]باید به اصل رابطه جنسی، systematization و maneuverability پایبند باشیم
[ترجمه گوگل]باید بر اساس اصل جنسیتی علمی، سیستماتیک و مانور پذیری پایبند باشد

12. Conclusion Be propitious to achieve standardization and systematization nursing cost management.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری برای دستیابی به استانداردسازی و مدیریت هزینه پرستاری از سیستم مناسب است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری برای دستیابی به استاندارد سازی و سیستماتیک مدیریت هزینه های پرستاری امری ضروری است

13. Additional, even if is open documentation, also dispute systematization, and change at will.
[ترجمه ترگمان]اضافی، حتی اگر مستندسازی باز باشد، همچنین رده بندی را مورد اختلاف قرار داده و در آن تغییر کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، حتی اگر مستندات باز است، همچنین سیستماتیک اختلاف نظر و تغییر در اراده

14. Does patellar articulatory place smash the how undertakes systematization rehabilitation of sexual fracture trains?
[ترجمه ترگمان]آیا این مکان به طور قطع عضو نیروی دریایی و بازسازی قطارهای زیرزمینی را خرد می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا محل مفصلی پاتلاار موجب تشدید چگونگی بازتوزیع سیستم های آموزش شکستگی جنسی می شود؟

15. Systematization: This course system includes teaching plan, courseware, question bank and casebook which are compatible with the outline and teaching materials.
[ترجمه ترگمان]Systematization: این سیستم آموزشی شامل طرح آموزشی، courseware، بانک سوال و casebook است که با طرح کلی و مطالب آموزشی سازگار هستند
[ترجمه گوگل]سیستماتیک این سیستم دوره شامل برنامه آموزشی، برنامه آموزشی، بانک پرسش و کتاب مورد نظر است که با طرح و مواد آموزشی سازگار است

پیشنهاد کاربران

systematization ( عمومی )
واژه مصوب: سامانش
تعریف: فرایند سامانه ای کردن

نظام سازی
سیستم بندی


کلمات دیگر: