کلمه جو
صفحه اصلی

contrariwise


معنی : برعکس، بطور وارونه ومعکوس
معانی دیگر : به طور معکوس، وارونه، در جهت مخالف، از دیدگاه مخالف، برخلاف

انگلیسی به فارسی

برعکس، به‌طور وارونه و معکوس


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in the opposite way or direction.

(2) تعریف: with an opposed opinion or attitude; in opposition.

• on the contrary; conversely; perversely; in the opposite direction

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] برعکس

مترادف و متضاد

برعکس (قید)
contrariwise, vice versa

بطور وارونه و معکوس (قید)
contrariwise

جملات نمونه

1. moving contrariwise
در حال حرکت در جهت مخالف

2. He gives permission, and, contrariwise, she refuses it.
[ترجمه ترگمان]او اجازه می دهد، و، contrariwise، امتناع می کند
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد و، در ضمن، او را رد می کند

3. He always gives permission; she, contrariwise, always refuses it.
[ترجمه ترگمان]او همیشه اجازه می دهد، بلکه بالعکس، همیشه از آن امتناع می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه اجازه می دهد؛ او، در ضمن، همیشه آن را رد می کند

4. It worked contrariwise—first you dialled the number, then you put the money in.
[ترجمه ترگمان]اول کار می کرد - اول شماره را dialled، بعد پول را put
[ترجمه گوگل]این کار به طور خلاصه انجام می شود - ابتدا شماره را شماره گیری کردید، سپس پول را در آن قرار دهید

5. We write from left to right, he writes contrariwise.
[ترجمه ترگمان]او contrariwise می نویسد: از چپ به راست می نویسیم
[ترجمه گوگل]ما از چپ به راست نوشتیم، او به طور خلاصه می نویسد

6. But contrariwise it was an essential part of corporate liberty that it was open to negotiation.
[ترجمه ترگمان]اما contrariwise بخش مهمی از آزادی شرکت بود که برای مذاکره باز بود
[ترجمه گوگل]اما در ضمن این بخش مهمی از آزادی شرکت بود که برای مذاکره باز بود

7. Contrariwise, defect-free glass can be strengthened by cooling which raises its viscosity or resistance to flowing.
[ترجمه ترگمان]Contrariwise، شیشه عاری از عیب را می توان با خنک کردن که ویسکوزیته و یا مقاومت آن را افزایش می دهد، تقویت کرد
[ترجمه گوگل]در مقابل، شیشه بدون نقص می تواند توسط خنک کننده تقویت شود که ویسکوزیته و یا مقاومت در برابر جریان را افزایش می دهد

8. And why, contrariwise, is It'so hard to abolish poverty?
[ترجمه ترگمان]و چرا، contrariwise، سخت است که فقر را از بین ببرد؟
[ترجمه گوگل]و چرا، در غیر اینصورت، فقر را از بین میبرد؟

9. Till today, she still contrariwise makes raw material trade only, assure income with this.
[ترجمه ترگمان]تا امروز او هنوز می تواند تجارت مواد خام را ایجاد کند و با این کار درامد داشته باشد
[ترجمه گوگل]تا امروز او هنوز هم در معرض تنها تجارت مواد اولیه است، و درآمد را با این امر اطمینان می دهد

10. Contrariwise, certain physical explanations which may be attractive are completely precluded by the chemistry.
[ترجمه ترگمان]Contrariwise، برخی توضیحات فیزیکی خاص که ممکن است جذاب باشند، به طور کامل از شیمی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]در مقابل، برخی از توضیحات فیزیکی که ممکن است جذاب باشند، به طور کامل توسط شیمی حذف می شوند

11. Testing men, women work; contrariwise, testing women, money works.
[ترجمه ترگمان]در حال آزمایش مردان، زنان کار می کنند؛ contrariwise، زنان تست، و پول کار می کنند
[ترجمه گوگل]تست مردان، زنان کار می کنند؛ در ضمن، آزمایش زنان، پول کار می کند

12. They know they're not allowed to park there, but, contrariwise, they always do.
[ترجمه ترگمان]آن ها می دانند که مجاز نیستند آنجا پارک کنند، بلکه بالعکس، همیشه این کار را می کنند
[ترجمه گوگل]آنها می دانند که آنها مجاز به پارک نیستند، اما، در ضمن، آنها همواره انجام می دهند

13. You can only vote if you are a member. Contrariwise, not all members have the right to vote.
[ترجمه ترگمان]اگر عضو باشید، تنها می توانید رای بدهید Contrariwise، همه اعضا حق رای ندارند
[ترجمه گوگل]شما فقط می توانید رأی دهید اگر عضو هستید در مقابل، همه اعضا حق رأی دادن ندارند

14. Since there were five of them they could do without friends if necessary, and contrariwise this made friendship easier.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پنج نفر بودند، اگر لازم باشد، می توانستند بدون دوستی انجام دهند و contrariwise این دوستی را آسان تر ساخته بود
[ترجمه گوگل]از آنجاییکه پنج نفر از آنها وجود داشت، می توانستند در صورت لزوم بدون دوست انجام دهند، و در غیر اینصورت، دوستی را آسانتر کرد

moving contrariwise

درحال حرکت در جهت مخالف



کلمات دیگر: