کلمه جو
صفحه اصلی

magnanimity


معنی : بلند همتی، جوانمردی، علو، بزرگواری، رادمردی، علو طبع، بزرگی طبع
معانی دیگر : عمل بزرگوارانه، گشاده دستی، بخشندگی

انگلیسی به فارسی

جوانمردی، راد مردی، بزرگواری، بزرگی طبع، علو طبع، بلند همتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: generosity or willingness to forgive.

- I had done him a great wrong and I was grateful for his magnanimity.
[ترجمه ترگمان] من او را اشتباه بزرگی انجام داده بودم و از magnanimity او سپاسگزار بودم
[ترجمه گوگل] من او را اشتباه بزرگ انجام داده بودم و از قدردانی او سپاسگزار بودم

• quality of being magnanimous, nobility of feeling, quality of being unselfishly forgiving; magnanimous act, generous and unselfish act
magnanimity is generosity towards someone else, especially after you have beaten them in a fight or contest; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] منگاتومتری منگاتومتری روشی است برای تجزیه کمی اکسیداسیون که بر اساس اندازه گیری پرمنگنات پتاسیم رقیق برای اکسیداسیون ماده مورد نظر استفاده می شود.

مترادف و متضاد

بلند همتی (اسم)
ambition, magnanimity

جوانمردی (اسم)
magnanimity, chivalry

علو (اسم)
elevation, eminence, magnanimity, prominence, nobility, loftiness, lordliness, majesty

بزرگواری (اسم)
magnanimity

رادمردی (اسم)
magnanimity

علو طبع (اسم)
magnanimity

بزرگی طبع (اسم)
magnanimity

جملات نمونه

1. he showed magnanimity even toward his enemies
او حتی نسبت به دشمنانش هم بزرگواری کرد.

2. She accepted the criticism with magnanimity.
[ترجمه ترگمان]انتقاد را با جوانمردی پذیرفت
[ترجمه گوگل]او انتقاد را با دوبیتی پذیرفت

3. The father of one victim spoke with remarkable magnanimity.
[ترجمه ترگمان]پدر یک قربانی با جوانمردی بسیار حرف می زد
[ترجمه گوگل]پدر یکی از قربانیان با حرمت قابل توجهی صحبت کرد

4. This was an undeserved tribute to my magnanimity.
[ترجمه ترگمان]این قدردانی از جوانمردی و جوانمردی من بود
[ترجمه گوگل]این یک ادای احترام به غرور من بود

5. Bull or Ox - Valor and magnanimity.
[ترجمه ترگمان] بول \"یا\" آکس \"و magnanimity\"
[ترجمه گوگل]گاو یا گوسفند - محبت و حرمت

6. Gules or red - Military fortitude and magnanimity.
[ترجمه ترگمان]gules و جوانمردی ارتش است
[ترجمه گوگل]گولز یا قرمز - استعداد نظامی و بزرگواری

7. The great and exalted virtue of magnanimity undoubtedly demands much more than that degree of self-command, which the weakest of mortals is capable of exerting.
[ترجمه ترگمان]بی شک، فضیلت بزرگ جوانمردی، بدون شک بیش از این درجه به خود نیاز دارد که ضعیف ترین انسان های فانی قادر به کار کردن هستند
[ترجمه گوگل]فضیلت بزرگ و قدردانی از بزرگی بودن، بدون شک، بسیار بیشتر از این درجه فرمانبرداری است که ضعیفترین مرگ و میرها قادر به انجام آن هستند

8. However, magnanimity information on web brings us much inconvenience.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اطلاعات magnanimity در مورد وب باعث دردسر زیادی به ما می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، اطلاعات بزرگی بر روی وب ما باعث ناراحتی زیادی می شود

9. Mrs. Wang said with great magnanimity, " I'm the one to blame in any case.
[ترجمه ترگمان]خانم ونگ با جوانمردی بسیار گفت: من کسی هستم که در هر صورت مقصر هستم
[ترجمه گوگل]خانم وانگ با دوشیزه بزرگ گفت: 'من کسی هستم که در هر صورت سرزنش می کنم

10. Her magnanimity provoked his tears; he wept wildly.
[ترجمه ترگمان]magnanimity اشک های او را تحریک کرد و به شدت گریست
[ترجمه گوگل]بزرگسالی او سبب اشک او شد؛ او به شدت گریه کرد

11. Pointed out the problem that should notice when magnanimity technology progresses finally.
[ترجمه ترگمان]با اشاره به این مشکل که باید زمانی که تکنولوژی magnanimity پیشرفت می کند توجه کند
[ترجمه گوگل]این مسئله را که باید در زمانی که تکنولوژی بزرگنمایی پیشرفت می کند، متوجه شود

12. In spite of this magnanimity Dorothen was still smarting.
[ترجمه ترگمان]با وجود این بزرگواری و جوانمردی هنوز از کوره در نرفته بود
[ترجمه گوگل]با وجود این بزرگواری، Dorothen هنوز هم هوشمندانه بود

13. Nothing pays richer dividends than magnanimity.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بهتر از جوانمردی نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز سودآورتر از دیوانگی نیست

14. We have appealed to their native justice and magnanimity.
[ترجمه ترگمان]ما از عدالت و magnanimity بومی خود درخواست کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما به عدالت و حجاب مادری خود احترام می گذاریم

He showed magnanimity even toward his enemies.

او حتی نسبت به دشمنانش هم بزرگواری کرد.


His magnanimities shall never be forgotten.

بزرگواری‌های او هرگز فراموش نخواهد شد.


پیشنهاد کاربران

تواضع


کلمات دیگر: