کلمه جو
صفحه اصلی

ladylike


معنی : با وقار، زن صفت، بانووار
معانی دیگر : مثل یک خانم، کدبانو وار، مودب و فرهیخته

انگلیسی به فارسی

بانووار، باوقار، زن صفت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ladylikeness (n.)
(1) تعریف: like, characteristic of, or befitting a lady; cultivated; refined; well-bred.
مترادف: cultivated, dignified, refined, respectable, well-bred
متضاد: coarse
مشابه: courteous, cultured, decorous, finished, genteel, mannerly, polished

- a ladylike figure
[ترجمه ترگمان] یک شخصیت زنانه،
[ترجمه گوگل] یک شکل زنانه
- ladylike manners
[ترجمه ترگمان] رفتار زنانه،
[ترجمه گوگل] رفتار خانمها

(2) تعریف: too concerned with or aware of etiquette or the like.
مشابه: conventional, uptight

- her ladylike consternation at his vulgar speech
[ترجمه ترگمان] از آن که از گفتار عامیانه خود حیرت کرده بود،
[ترجمه گوگل] سخنان عجیب و غریب خانم او

• befitting a lady, polite, proper, well-mannered
if you say that a woman or girl is ladylike, you mean that she behaves in a polite, dignified, and graceful way.

مترادف و متضاد

با وقار (صفت)
adult, dignified, courtly, stately, ladylike, grand, superb, substantial

زن صفت (صفت)
effeminate, ladylike, woman, womanish, womanlike

بانووار (صفت)
ladylike

feminine


Synonyms: courtly, cultured, decorous, elegant, genteel, modest, polite, proper, refined, respectable, well-bred, well-mannered, womanly


Antonyms: coarse, unmannerly


جملات نمونه

1. She drank her wine with small ladylike sips.
[ترجمه ترگمان]جرعه ای نوشید و جرعه ای نوشید
[ترجمه گوگل]او شراب خود را با شیرینی های بانوی گرم کوچک نوشید

2. Her language was not very ladylike.
[ترجمه ترگمان]زبانش زیاد زنانه نبود
[ترجمه گوگل]زبان او بسیار بانوی دوست نداشت

3. Well, it might not be ladylike but I'm going to pull my skirt up to get over this fence.
[ترجمه ترگمان]خوب، ممکن است این یک خانم باشد، اما من دامنم را بالا می کشم تا از این حصار رد شوم
[ترجمه گوگل]خوب، ممکن است بانوی دوست نباشد، اما من قصد دارم دامن خود را بالا ببرم تا این حصار را از بین ببرم

4. In those days it was not considered ladylike to go to work once you were married.
[ترجمه ترگمان]در آن روزها این یک خانم زنانه نبود که به محض ازدواج به سرکار برود
[ترجمه گوگل]در آن روزها، زمانی که شما ازدواج کردید، خانمها در نظر نگرفتند تا کار کنند

5. One was very slim and ladylike, written in 1947 and entitled White Linen after one of Christabel's lyrics.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها بسیار لاغر و ladylike بود که در سال ۱۹۴۷ نوشته شده بود و entitled سفید پس از شعر Christabel نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]یکی از آنها بسیار باریک و بانمک بود، که در سال 1947 نوشته شده بود و بعد از یکی از اشعار کریستابل با عنوان White Linen نامگذاری شد

6. Jill is a ladylike child who doesn't like to play in the dirt.
[ترجمه ترگمان]جیل یک زن ladylike است که دوست ندارد در خاک بازی کند
[ترجمه گوگل]جیل یک کودک بانوی است که دوست ندارد در خاک بازی کند

7. Perfect manicured fingernails, dark and shapely, ladylike.
[ترجمه ترگمان]ناخن ها بسیار خوب و متناسب و زنانه و زنانه بودند
[ترجمه گوگل]ناخن های مردانه زیبا، تیره و شیک، زنانه

8. She had learned to ladylike and correct, with exquisite manners.
[ترجمه ترگمان]با ادب و ادب یاد گرفته بود با ادب و نزاکت رفتار کند
[ترجمه گوگل]او به شیوه ای بی نظیر آموخته بود که به زبان لاتین و درست باشد

9. Brangwen's girl had put on a ladylike manner, but her voice betrayed her.
[ترجمه ترگمان]دختر Brangwen رفتاری زنانه داشت، اما صدایش او را لو می داد
[ترجمه گوگل]دختر Brangwen به شیوه بانویان قرار داده بود، اما صدای او او را خیانت کرد

10. This was obviously easier for riding, but not ladylike.
[ترجمه ترگمان]این امر مسلما برای سواری آسان تر بود، اما مثل خانم ها نبود
[ترجمه گوگل]این برای اسب سواری واضح بود، اما نه بانوی دوست داشتنی

11. Some women never act ladylike.
[ترجمه ترگمان]بعضی زن ها هرگز مثل خانم ها رفتار نمی کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از زنان هرگز زنانه نیستند

12. I hate to be blunt, Frankie, but she just didn't strike me as being very ladylike.
[ترجمه ترگمان]من دوست ندارم رک باشم، فرانکی اما او به من مثل یک خانم زنانه برخورد نمی کرد
[ترجمه گوگل]من متنفر نیستم، فرانکی، اما او فقط به من اعتقاد نداشت

13. This was obviously easier for riding, but not very ladylike.
[ترجمه ترگمان]این امر مسلما برای سواری آسان تر بود، اما نه مثل خانم ها
[ترجمه گوگل]این برای سورتمه آشکارا آسانتر بود، اما نه بسیار بانوی دوست داشتنی

14. It's said that he first traced the outline for his ladylike creation around a tall woman friend.
[ترجمه ترگمان]نوشته بود که او اولین هیکل یک خانم قد بلند را در اطراف یک دوست زن بلند نشان داد
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او ابتدا طرح هایی را برای ایجاد خلقش در اطراف یک دوست قد بلند نشان داد

پیشنهاد کاربران

مثل یک خانوم ( صفت )


کلمات دیگر: