کلمه جو
صفحه اصلی

malfunction


معنی : سوء عمل، بدعمل کردن، بدعمل کردن
معانی دیگر : (اندام یا ماشین و غیره) درست کار نکردن، دژکاری، کژکاری، کژکنشی

انگلیسی به فارسی

سو عمل


بدعمل کردن


اشکال در عملکرد، سوء عمل، بدعمل کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: malfunctions, malfunctioning, malfunctioned
(1) تعریف: to fail to operate or function.
مشابه: act up

- Many soldiers died when their parachutes malfunctioned.
[ترجمه INFORMA] سربازان بسیاری جان سپردند زمانی که چتر نجات آنها خراب شد
[ترجمه عليرضا عصارزادگان] بسیاری از سربازان در اثرباز نشدن چترهای نجاتشان جان باختند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از سربازان هنگامی که parachutes malfunctioned رسیدند جان خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل] بسیاری از سربازان هنگامی که چتر نجات خود را نابود کردند مردند

(2) تعریف: to function or operate poorly.
مشابه: act up

- The lawnmower has been malfunctioning recently, and I need to have somebody take a look at it.
[ترجمه INFORMA] ماشین چمن زنی اخیرا عملکرد خوبی نداشته است و من نیاز دارم که کسی نگاهی به آن بیاندازد.
[ترجمه ترگمان] ماشین چمن زنی به تازگی بد عمل کرده، و من باید کسی را داشته باشم که نگاهی به آن بیندازد
[ترجمه گوگل] چمنزار به تازگی خراب شده است و من باید کسی را نگاه کنم
اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of malfunctioning.
مشابه: failure, fatigue, miscarriage

- The malfunction of the lighting system caused a delay in the performance.
[ترجمه ترگمان] نقص سیستم روشنایی باعث تاخیر در عملکرد شد
[ترجمه گوگل] خرابی سیستم روشنایی موجب تأخیر در عملکرد شد

• improper functioning, failure to operate properly
function in a defective manner, fail to function properly
if a machine or a computer malfunctions, it fails to work properly. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a malfunction of the generator.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] خرابی ؛ نادرست عمل کردن ؛ سوء عمل
[برق و الکترونیک] عملکرد ناقص
[ریاضیات] بد کار کردن

مترادف و متضاد

سوء عمل (اسم)
misdeed, malfunction

بدعمل کردن (اسم)
malfunction

بدعمل کردن (فعل)
malfunction

breakdown, failure


Synonyms: bug, defect, fault, flaw, glitch, gremlin, impairment, slip


Antonyms: perfection, working


جملات نمونه

1. due to human error and not because of machine malfunction
بخاطر لغزش انسان و نه به واسطه ی بد کار کردن ماشین

2. There must have been a computer malfunction.
[ترجمه ترگمان] حتما یه مشکل کامپیوتری پیش اومده
[ترجمه گوگل]باید یک سوء عملکرد کامپیوتر داشته باشد

3. The drug caused a malfunction in the brain.
[ترجمه ترگمان]مواد باعث مشکل تو مغز شده
[ترجمه گوگل]این دارو یک اختلال در مغز ایجاد کرد

4. Results have been delayed owing to a malfunction in the computer.
[ترجمه ترگمان]نتایج به خاطر نقصی در کامپیوتر به تاخیر افتاده است
[ترجمه گوگل]نتایج به دلیل سوء عملکرد در کامپیوتر به تعویق افتاده است

5. Inexplicably, the usually reliable pumps started to malfunction and finally broke down.
[ترجمه ترگمان]معمولا پمپ های بنزین که معمولا قابل اعتماد هستند، شروع به عملکرد نادرست می کنند و در نهایت خراب می شوند
[ترجمه گوگل]به طور قابل توجهی، پمپ های معمول قابل اعتماد شروع به خرابی و در نهایت شکست

6. Investigators discovered a malfunction in the propeller pitch control and a worn part in a propeller control system on the left engine.
[ترجمه ترگمان]بازرسان یک نقص عملکرد در کنترل pitch پروانه و بخش فرسوده در سیستم کنترل پروانه بر روی موتور سمت چپ را کشف کردند
[ترجمه گوگل]محققان یک سوء عملکرد در کنترل پیچ پروانه و یک بخش فرسوده در یک سیستم کنترل پروانه در موتور سمت چپ را کشف کردند

7. The Fortress, N620L, suffered a gear extension malfunction during an airborne sortie and could not extend its right main wheel.
[ترجمه ترگمان]دژ، N۶۲۰L، در طی شبیخون به پرواز دچار شکستگی دنده شده بود و نمی توانست چرخ اصلی راست خود را گسترش دهد
[ترجمه گوگل]Fortress، N620L، دچار خرابی دنده ای شدید در حین پرواز در هوا شد و توانست چرخ دنده اصلی خود را گسترش دهد

8. No evidence of any disconnection or malfunction of the aileron system prior to ground impact was found.
[ترجمه ترگمان]هیچ شاهدی مبنی بر قطع ارتباط یا نقص عملکرد سیستم aileron قبل از تاثیر زمین وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ شواهدی مبنی بر قطع اتصال و یا سوء استفاده از سیستم ایلئون قبل از ضربه زمین یافت نشد

9. Others, however, will develop a chronic and progressive malfunction of the liver that may lead to total liver failure.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی دیگر نقص مزمن و پیشرونده کبد را ایجاد خواهند کرد که ممکن است منجر به شکست کل کبد شود
[ترجمه گوگل]سایر افراد، با این حال، یک بیماری مزمن و پیشرفته کبد ایجاد می کنند که ممکن است منجر به نارسایی کل کبد شود

10. Graves's disease is a malfunction of the body's immune system whereby antibodies mistakenly attack the thyroid gland.
[ترجمه ترگمان]بیماری گریوز از سیستم ایمنی بدن است که به وسیله حمله به غده تیروئید به آن حمله می کند
[ترجمه گوگل]بیماری گریوز نقص سیستم ایمنی بدن است که به موجب آن آنتی بادی ها به اشتباه به غده تیروئید حمله می کنند

11. It could also cause liver and kidney malfunction and attack the central nervous system.
[ترجمه ترگمان]همچنین می تواند موجب نقص کبد و کلیه شود و به سیستم عصبی مرکزی حمله کند
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند باعث ناتوانی در کبد و کلیه شود و به سیستم عصبی مرکزی حمله کند

12. There are other dates on which systems could malfunction. Such as?
[ترجمه ترگمان]تاریخ های دیگری نیز وجود دارند که ممکن است در آن ها عملکرد نادرست داشته باشد چه گفتی؟
[ترجمه گوگل]تاریخ های دیگری نیز وجود دارد که سیستم ها می توانند سوء استفاده کنند مانند؟

13. This heat can cause certain circuit-board components to malfunction or fail altogether.
[ترجمه ترگمان]این گرما می تواند منجر به نقص و یا نقص عملکرد کلی تخته مدار شود
[ترجمه گوگل]این گرما می تواند بعضی از اجزای مدار مدار را به طور صحیح خراب کند یا به طور کامل شکست دهد

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The malfunction of normal genes can be occasioned by the effective field influence of a chemical carcinogen located outside the cell.
[ترجمه ترگمان]نقص در ژن های عادی می تواند به وسیله تاثیر موثر میدان مغناطیسی یک carcinogen شیمیایی واقع در خارج از سلول به وجود آید
[ترجمه گوگل]ناسازگاری از ژن های نرمال می تواند به دلیل تاثیر موثر یک ماده سرطان زا در محل خارج سلول باشد

پیشنهاد کاربران

عمل نکردن ، صحیح و ساده ترین معنی برای درک وفراموش نشدن.

اختلال عملکرد

Despite tremendous advances in software and equipment, things can and do malfunction.
علیرغم پیشرفتهای شگرف در خصوص نرم افزار، آنها ممکن است آنطور که باید کار نکنند.

Crash
Flaw
Defect

خرابی
عیب فنی
نقص فنی
( درسیستم - دستگاه - کامپیوتر - ماشین آلات - ماشین - وسایل )

از کار افتادگی

Is it a malfunction Mr. Spock ?
Negative captian . All systems are function properly.
Star Trek TOS



اختلال در کارکرد

نقص عملکرد، نقص کارکرد، نقص فنی

عملکرد نادرست
بد عمل کردن


کلمات دیگر: