1. Now then, laddie, what's the trouble?
[ترجمه ترگمان]خوب، پسرک، مشکل چیه؟
[ترجمه گوگل]حالا، لادی، مشکل چیه؟
2. Nay, laddie. The lack of money's what's important.
[ترجمه ترگمان]نه، پسرک نداشتن پول اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]نه، لدیدی فقدان پول مهم است
3. Teacher : The laddie reckons himself a poet!
[ترجمه ترگمان]معلم: laddie خودش یک شاعر است!
[ترجمه گوگل]معلم: Laddie خود را شاعر می شمارد!
4. Some laddie even covered their eyes, for they didn't wanted to see such miserable creature.
[ترجمه ترگمان]بعضی ها حتی چشمان خود را هم پوشانده بودند، چون نمی خواستند چنین موجود بدبخت را ببینند
[ترجمه گوگل]بعضی از خانم ها حتی چشمانشان را پوشانده بودند، زیرا نمی خواستند چنین موجودی بدبختی را ببینند
5. If you're slim, honest and have a good sense of humour then send your photos to this lovesick laddie.
[ترجمه ترگمان]اگر تو لاغر و درستکار باشی و حس شوخ طبعی خوبی داشته باشی، پس photos را به این بیمار عاشق بفرست
[ترجمه گوگل]اگر شما باریک، صادق و حس شوخ طبعی دارید، پس عکس های خود را به این خانم خوش تیپ ارسال کنید
6. Harding, the 29 th President, and his family had a birthday party for their dog Laddie Boy.
[ترجمه ترگمان]هاردینگ، ۲۹ رئیس جمهور و خانواده اش برای their Laddie جشن تولد گرفته بودند
[ترجمه گوگل]هاردینگ، رئیس جمهور 29 ساله و خانواده اش روز تولد خود را برای Laddie Boy سگ خود داشتند