کلمه جو
صفحه اصلی

legislator


معنی : مقنن، قانون گذار
معانی دیگر : نماینده ی مجلس شورا (یا پارلمان)، عضو هیات مقننه

انگلیسی به فارسی

قانون گذار


قانون گذار، مقنن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: someone who makes laws, esp. a member of a legislative body.
مترادف: lawgiver, lawmaker
مشابه: assemblyman, assemblywoman, congressman, congresswoman, delegate, lawsuit, representative, senator, solon, statesman

- The legislators passed the bill in the House of Representatives.
[ترجمه ترگمان] قانونگذاران این لایحه را در مجلس نمایندگان تصویب کردند
[ترجمه گوگل] قانونگذاران این لایحه را در مجلس نمایندگان گذراندند

• one who makes laws; member of a lawmaking body, member of a legislature
a legislator is someone involved in making or passing laws; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قانونگذار، عضو هیأت مقننه

مترادف و متضاد

مقنن (اسم)
lawgiver, legislator

قانون گذار (اسم)
legislator

person in government who makes laws


Synonyms: administrator, aldermember, assemblymember, council member, deputy, lawgiver, lawmaker, leader, member, member of Congress, parliamentarian, representative, senator


جملات نمونه

1. Poets are the unacknowledged legislators of the world.
[ترجمه ترگمان]شاعران قانون گذاران unacknowledged جهان هستند
[ترجمه گوگل]شاعران قانونگذاران غیرقانونی جهان هستند

2. Fortunately only one legislator was seriously hurt.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه یکی از قانونگذاران به شدت مجروح شد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه تنها یک قانونگذار شدیدا صدمه دیده بود

3. The legislator, for example, has reason to impose a certain tax.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، قانونگذار حق دارد مالیاتی خاص را تحمیل کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، قانون گذار، دلیل است برای اعمال مالیات خاص

4. Thomas Birmingham, a third-term legislator, is expected to take over the post.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که توماس Birmingham، یک قانونگذار بلند مدت، این پست را بگیرد
[ترجمه گوگل]انتظار میرود توماس بیرمنگام، قانونگذار سومین دوره، این پست را بر عهده بگیرد

5. The first-term legislator, owner of a fish and chips shop, was elected with no particular platform.
[ترجمه ترگمان]قانون گذار اول، صاحب یک مغازه ماهی و چیپس، بدون هیچ سکوی خاصی انتخاب شد
[ترجمه گوگل]قانونگذاران نخستین دوره، صاحب یک فروشگاه ماهی و چیپس، بدون هیچ گونه پلتفرم خاص انتخاب شدند

6. McGreevey, a state legislator and the mayor of Woodbridge, just missed doing the same thing in reverse.
[ترجمه ترگمان]McGreevey، یکی از قانونگذاران ایالتی و شهردار of، تنها از انجام دادن همان کار خودداری کرد
[ترجمه گوگل]McGreevey، یک قانونگزار دولتی و شهردار وودبریج، فقط از دست دادن همان کار را در معکوس انجام داد

7. Others are skimpy lists of links or legislator photo opportunities.
[ترجمه ترگمان]دیگران فهرست های کمی از پیوندها یا فرصت های عکاسی از قانون گذار هستند
[ترجمه گوگل]دیگران لیست های کمکی از لینک ها و یا فرصت های قانون گذار عکس هستند

8. Of course, it behoves the legislator to distinguish the categories logically and justly.
[ترجمه ترگمان]البته، به قانونگذار اجازه می دهد تا دسته ها را به طور منطقی و عادلانه تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]البته، قانونگذار باید قوانین منطقی و صحیح را تشخیص دهد

9. As legislator, the student helps make Policy that affects the content of the subjects he is going to study.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قانونگذار، این دانشجو به ایجاد سیاست کمک می کند که بر محتوای موضوعاتی که قرار است مطالعه کند، تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]به عنوان قانونگذار، دانش آموز کمک می کند تا سیاست هایی را که بر محتویات موضوعی که او در آن تحصیل می کند، تأثیر می گذارد

10. The legislator is off to the land of Nod again.
[ترجمه ترگمان]قانون گذار دوباره به سرزمین of می رود
[ترجمه گوگل]قانونگذار مجددا به سرزمین نو برسد

11. A good lawyer makes a good legislator.
[ترجمه ترگمان]یک حقوقدان خوب، قانونگذار خوبی می سازد
[ترجمه گوگل]یک وکیل خوب یک قانونگذار خوب می کند

12. Constituency body of voters represented by an elected legislator or official.
[ترجمه ترگمان]جسد Constituency رای دهندگان نماینده یک قانونگذار منتخب یا مقام است
[ترجمه گوگل]رأی دهندگان رای دهنده نماینده قانونگذار و یا مقام رسمی هستند

13. So, the legislator shall make a definite and normative provision.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، قانون گذار یک ماده قانونی و اصولی را ایجاد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، قانونگذار باید مقررات قطعی و قانونی را ایجاد کند

14. Luo trailed the winner, incumbent Legislator Chou Hsi - wei, by about 190, 000 votes.
[ترجمه ترگمان]لو از برنده، \"چو چو Hsi - وی\"، که در حدود ۱۹۰ هزار رای داشت، رو به رو شد
[ترجمه گوگل]لو، برنده، قانونگذار Chou Hsi - wei، حدود 190، 000 رأی را پیگیری کرد

15. In an hour-long philippic the legislator denounced the lobbyists opposing his payment.
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد، قانونگذار، مبلغان پارلمان را محکوم کرد که مخالف پرداخت او هستند
[ترجمه گوگل]قانون گذار در یک ساعت طول کشید، لابی گران مخالف پرداخت او را محکوم کردند


کلمات دیگر: