کلمه جو
صفحه اصلی

many


معنی : گروه، بسیاری، متعدد، چندین، فراوان، بسیار، زیاد، چندین، بسا، خیلی
معانی دیگر : (چیزهای شمردنی) بسیار، شمار زیاد، (پس از: as یا too) شمار نسبتا زیاد، بیش از حد، به قدری که، جمعیت، جمعی از مردم، عامه، عوام الناس

انگلیسی به فارسی

بسیار، زیاد، خیلی، چندین، بسا، گروه، بسیاری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: more, most
(1) تعریف: a large number of.
مترادف: multitudinous, myriad, numerous, various
متضاد: few
مشابه: abundant, copious, countless, innumerable, manifold, multifarious, plentiful, profuse, sundry

- The mansion has many rooms.
[ترجمه Mohaddese ebrahimzadeh] این عمارت اتاق های زیادی دارد.
[ترجمه ترگمان] عمارت اتاق های زیادی دارد
[ترجمه گوگل] عمارت اتاق های زیادی دارد

(2) تعریف: noting each one of a large, unspecified number (fol. by a).
مشابه: each

- He waited many a night for her return.
[ترجمه ترگمان] او برای بازگشت او خیلی منتظر ماند
[ترجمه گوگل] او چندین شب منتظر بازگشت او بود
اسم ( noun )
• : تعریف: a large, unspecified number of persons or things.
مترادف: gobs, lots, mass, plenty, scads, tons
متضاد: few
مشابه: abundance, army, barrel, crowd, heap, horde, multitude, number, pile, throng

- Many of us had no place to live.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از ما جایی برای زندگی نداشتیم
[ترجمه گوگل] بسیاری از ما جایی برای زندگی نداشتیم
ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: a great number of people or things.
متضاد: few
مشابه: lots, most, several, some

- Many are homeless.
[ترجمه ترگمان] بسیاری بی خانمان هستند
[ترجمه گوگل] بسیاری بی خانمان هستند

• great number of people or things, multitude, plenty
large in number, abundant, numerous
if there are many people or things, there are a lot of them.
you also use many in questions or statements about quantity.
you use a good many or a great many to refer to a very large number of things or people.
you use as many as before a number when you want to say how surprisingly large it is.

مترادف و متضاد

profuse, abundant


Synonyms: abounding, alive with, bounteous, bountiful, copious, countless, crowded, divers, frequent, innumerable, legion, lousy with, manifold, multifarious, multifold, multiplied, multitudinous, myriad, no end of, numberless, numerous, plentiful, populous, prevalent, rife, several, sundry, teeming, umpteen, uncounted, varied, various


Antonyms: few, scarce


abundance; a lot


گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

بسیاری (اسم)
many, plenty, exuberance, multitude

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

چندین (صفت)
many, several, various, multiple, multifold

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

بسیار (قید)
very, many, much, far, lots, plenty, sorely, lot, precious, so much, galore

زیاد (قید)
very, many, much, far, very much, too, overmuch

چندین (قید)
many, some, so, several, so much, so many

بسا (قید)
many

خیلی (قید)
a great deal, very, many, much, extremely, far, extra, lot, crazy, ghastly, appreciably, jolly, considerably, damnably, highly, much more

Synonyms: gobs, heaps, horde, jillion, large numbers, mass, multitude, oodles, piles, plenty, scads, scores, thousands, throng, tons, umpteen, whole slew


Antonyms: few


جملات نمونه

1. many a man knows this (= many men know this)
خیلی ها این را می دانند.

2. many accidents were blamed on the snow
برف را سبب تصادفات زیادی قلمداد کردند.

3. many americans have english roots
بسیاری از امریکایی ها انگلیسی تبار هستند.

4. many are those who sell their souls for money
آنان که روح و وجدان خود را به خاطر پول می فروشند،فراوانند.

5. many asians have emigrated to england
شمار زیادی آسیایی به انگلستان مهاجرت کرده اند.

6. many attended his funeral
خیلی ها در مجلس ترحیم او شرکت داشتند.

7. many bazaar merchants like to haggle.
بسیاری از بازاری ها دوست دارند چانه بزنند.

8. many benefits will flow from this medicine
فواید زیادی از این دارو ناشی خواهد شد.

9. many blue-collar jobs have disappeared in america
در امریکا بسیاری از شغل های کارگری ناپدید شده است.

10. many children were orphaned by war
جنگ کودکان بسیاری را یتیم کرد.

11. many colds abort without treatment
بسیاری از سرماخوردگی ها بدون مداوا در اوایل کار برطرف می شوند.

12. many colorful stories are told about him
داستان های بسیار زیاد و جالبی درباره ی او می گویند.

13. many conclusions can be derived from these figures
از این ارقام نتایج بسیاری می توان گرفت.

14. many considerations entered into the framing of this document
ملاحظات زیادی در تدوین این سند دخیل بوده است.

15. many crops were lost as a result of the floods
در نتیجه ی سیل محصولات زیادی تباه شد.

16. many foreigners wish to settle in australia
بسیاری از خارجی ها آرزو دارند در استرالیا ماندگار شوند.

17. many girls labelled "bad" turned out to be mentally ill
بعدا معلوم شد که خیلی از دخترهایی که اسمشان بد در رفته بود از نظر روانی بیمار بودند.

18. many great artists have been peculiar
بسیاری از هنرمندان بزرگ غیر عادی بوده اند.

19. many have called for him
خیلی ها سراغ او را گرفته اند.

20. many have challenged darwin's ideas
خیلی ها عقاید داروین را زیر سوال برده اند.

21. many ideas were churning in my head
اندیشه های زیادی در مغزم موج می زد.

22. many irano-canadians have become binational
بسیاری از ایرانیان کانادایی دو ملیتی شده اند.

23. many latin phrases are embedded in his text
متن او دارای عبارت های متعدد لاتین است

24. many men have vexed this problem without reaching a solution
مردان بسیاری بدون دستیابی به راه حل،این مساله را مکررا مورد بررسی قرار داده اند.

25. many moons passed and there was no news of him
چندین ماه گذشت و از او خبری نشد.

26. many new houses are on the market
خانه های نو به تعداد زیاد در معرض فروش است.

27. many notables participated in the meeting
تعداد زیادی از اشخاص برجسته در جلسه شرکت کردند.

28. many of his sentences are not grammatical
بسیاری از جمله های او از نظر دستوری غلط است.

29. many of the people questioned in the survey were against divorce
بسیاری از مردمی که در نظرخواهی از آنها سوال شده بود مخالف طلاق بودند.

30. many orientals have immigrated to canada
بسیاری از بومیان خاور دور به کانادا مهاجرت کرده اند.

31. many other countries came within the roman orbit
کشورهای فراوان دیگری در حوزه ی نفوذ روم قرار گرفتند.

32. many overcrowded schools have double sessions
بسیاری از مدارس شلوغ برنامه ی دوگانه (صبح و عصر) دارند.

33. many people came in the morning, more came in the afternoon
مردم فراوانی صبح آمدند،اما بعدازظهر عده ی بیشتری آمدند.

34. many people witnessed the accident
اشخاص زیادی شاهد آن حادثه بودند.

35. many persian books are not indexed
بسیاری از کتاب های فارسی فهرست راهنما ندارند.

36. many possibilities are contingent
احتمال وقوع رویدادهای زیادی وجود دارد.

37. many processes enter into the making of this product
فرایندهای زیادی در ساختن این فرآورده دخالت دارد.

38. many queries concerning his real name
پرس و جوهای بسیار درباره ی نام واقعی او

39. many remedies were tried
درمان های مختلفی را آزمایش کردند.

40. many responsibilities had been heaped on his back
مسئولیت های زیادی را بر گرده ی او سوار کرده بودند.

41. many rural communities have atrophied
بسیاری از جوامع روستایی از رونق افتاده اند.

42. many scenes were cut off and the remaining films were spliced into a one-hour movie
صحنه های فراوانی را بریدند و فیلم های باقی مانده را به هم چسباندند و یک فیلم یک ساعته ساختند.

43. many slaves bought their freedom
بسیاری از بردگان آزادی خود را می خریدند.

44. many soldiers perished
سربازان زیادی جان خود را از دست دادند

45. many soldiers were killed
شمار زیادی سرباز کشته شد.

46. many students
تعداد زیادی دانشجو

47. many swimmers just lie on the beach all day
خیلی از شنا گران تمام روز فقط در ساحل دراز می کشند.

48. many tales are circulating about her behavior
درباره ی رفتار او شایعات فراوانی دهان به دهان می گردد.

49. many traditions were disestablished after the war
بعد از جنگ سنت های زیادی منسوخ شدند.

50. many values have cultural roots
بسیاری از ارزش ها ریشه ی فرهنگی دارند.

51. many were put to death through his orders
عده ی بسیاری به دستور او اعدام شدند.

52. many writers of verse can't write true poetry
بسیاری از نظم نویسان قادر به نوشتن شعر راستین نیستند.

53. many years have gone by
سال های زیادی سپری شده است.

54. many years lapsed before i saw him again
سال ها گذشت تا این که دوباره او را دیدم.

55. many a (or an or another)
(پیش از اسم مفرد می آید و برابر است با: many) بسیاری،چه بسا،چندین

56. many a time
اغلب،بسیاری از اوقات،بسا

57. many are called, but few are chosen
افراد زیادی فراخوانده می شوند ولی معدودی از آنها برگزیده (یا آمرزیده) می شوند

58. many happy returns (of the day)
(در کارت های تبریک زاد روز و غیره) انشاالله از این روزها زیاد باشد،صد سال به این سال ها

59. after many years as a minister, teaching was a bit of a comedown for him
پس از چندین سال وزارت،معلمی برایش نوعی تنزل بود.

60. as many as you want
به تعدادی که می خواهید

61. his many acts of mercy toward the poor
دستگیری های فراوان او از مستمندان

62. how many bowel movements did the baby have yesterday ?
دیروز مزاج کودک چند بار کار کرد؟

63. how many days' sail is it from bushehr to abaddan?
با کشتی از بوشهر به آبادان چند روز طول می کشد؟

64. how many households occupy in this building?
در این ساختمان چند خانوار زندگی می کنند؟

65. how many stripes are there on a sergeant's sleeve?
روی آستین یک گروهبان چند نواره وجود دارد؟

66. how many times a year do frogs spawn?
وزغ ها سالی چند بار تخم گذاری می کنند؟

67. the many advantages of education
فواید بسیار آموزش و پرورش

68. the many gradations between absolute good and bad
مدارج مختلف بین خوبی و بدی مطلق

69. the many virtues of fasting
محسنات فراوان روزه گیری

70. there's many a human-faced devil . . .
ای بسا ابلیس آدم رو که هست . . . .

Many soldiers were killed.

شمار زیادی سرباز کشته شد.


the many advantages of education

فواید بسیار آموزش و پرورش


a country with many natural resources

کشوری با منابع طبیعی بسیار


He owns many houses.

او چندین خانه دارد.


many students

تعداد زیادی دانشجو


Many are those who sell their souls for money.

آنان که روح و وجدان خود را به‌خاطر پول می‌فروشند، فراوانند.


there's many a human-faced devil ...

ای بسا ابلیس آدم‌رو که هست ....


Take as many apples as you can eat.

هرقدر سیب که می‌توانی بخوری، بردار.


There were too many people in that room.

در آن اتاق کوچک خیلی آدم بود.


He didn't feel anything but contempt for the many.

او برای توده‌ها جز تحقیر چیزی احساس نمی‌کرد.


To him, the opinions of the learned few were more important than those of the many.

در نظر او عقاید معدودی دانشمند از عقاید همگان مهمتر بود.


I remember meeting him a good many years ago.

به‌ یاد دارم که چندین سال پیش او را ملاقات کردم.


The information has been helpful to a great many people.

این اطلاعات برای تعداد کثیری از مردم مفید بوده است.


to read ten books in as many days

در طول ده روز ده کتاب خواندن


Take as many as you want.

هر چندتا که دلت می‌خواهد بردار.


Many a man knows this (= many men know this).

خیلی‌ها این را می‌دانند.


It remained a mystery for many a year.

سال‌ها به صورت یک معما باقی ماند.


He bought so many books that he couldn't carry them.

او آنقدر کتاب خرید که نمی‌توانست آن‌ها را حمل کند.


He works so many hours a week.

او هرهفته چند ساعتی کار می‌کند.


They were acting like so many children.

رفتار آن‌ها مثل بچه‌ها بود.


اصطلاحات

a good many (or a great many)

بسیار، چندین


as many

به همان شمار


as many as

هر چند تا که، هر تعداد که


be one too many for

زیادی بودن، فزون از اندازه بودن، مقهور کردن


how many?

چند تا؟


many a (or an or another)

(پیش از اسم مفرد می‌آید و برابر است با: many) بسیاری، چه‌بسا، چندین


many are called, but few are chosen

افراد زیادی فراخوانده می‌شوند، ولی معدودی از آن‌ها برگزیده (یا آمرزیده) می‌شوند


so many

1- آن همه، آن شمار زیاد


so many

2- تعداد نامعلوم


پیشنهاد کاربران

مختلف

بسیاری

به معنی: زیاد یا خیلی

خیلی ها

متمادی
many years
سالهای متمادی

به معنی زیاد


زیاد

بسیار _زیاد

زیاد _ بسیار_چندین

کُلی ( محاوره فارسی )

مثلا
کلی میوه= مقدار زیادی میوه
کلی ماشین تو خیابون بود = تعداد زیادی ماشین تو خیابون بود

معنی بسیار زیاد خیلی


تعداد زیادی


تعداد زیادی , قابل شمارش


مانی یا همان پیامبر هندوها

معنی many فراوان ، بسیار ، زیاد
بی حد اما منضور بینهایت نیست
معنی دقیقه این کلمه میشه زیاد
مثلا : برای شماردن یک شهرک از many استفاده میکنند*
یا برای گفتن زمان خیلی دور از many استفاده میکنند
*یعنی بجای گفتن تمام مردم میگوینند many تعداد زیادی مردم

بسیار ، زیاد ، فراوان

متعدد


کلمات دیگر: