کلمه جو
صفحه اصلی

lad


معنی : غلام، پسر بچه، جوانک
معانی دیگر : پسر، نوجوان، ریکا، کلوک، لند

انگلیسی به فارسی

پسر، پسر بچه، جوانک، غلام


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a boy or young man.
مترادف: boy, fellow
مشابه: adolescent, kid, youth

(2) تعریف: (informal) a familiar or affectionate term or form of address for a man.
مترادف: chap, fellow
مشابه: buddy, chum, guy, pal

- The men in my club are all good lads.
[ترجمه ترگمان] افراد باشگاه من بچه های خوبی هستند
[ترجمه گوگل] مردانی که در باشگاه حضور دارند، همه بچه های خوب هستند

• young boy, male child; man; fellow
a lad is a boy or young man; an informal word.

مترادف و متضاد

غلام (اسم)
bondsman, peon, bondman, slave, bondservant, lad, serf, vassal, thrall, page, galley slave

پسر بچه (اسم)
youngster, lad, boy, loon, laddie, callant, page

جوانک (اسم)
youngster, chap, sprig, lad, callant, youngling

young man


Synonyms: boy, buddy, child, fellow, guy, half-pint, juvenile, kid, runt, schoolboy, son, stripling, youngster, youth


Antonyms: man


جملات نمونه

1. the lad was afraid his father would find out
پسر بچه می ترسید که پدرش بفهمد

2. the lad was playing with the pistol but his father took the pop away from him
پسرک با تپانچه بازی می کرد ولی پدرش آن را از او گرفت.

3. a gawky lad
یک پسر بچه ی لق لقو

4. he was a lump of a lad
او پسر دکل و احمقی بود.

5. in order not to fall, the lad gripped the branch
پسرک به شاخه چسبید تا پایین نیافتد.

6. The little lad was a real handful. He was always up to mischief.
[ترجمه مهراب خان غلامی] پسر بچه تخس و چموش بود، مدام در حال شیطنت بود.
[ترجمه ترگمان]بچه کوچک یک مشت بچه واقعی بود همیشه شرارت می کرد
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو یک انگیزه واقعی بود او همیشه به بدبختی بود

7. When I was a lad his age I would laugh at the strangest things.
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه بودم به عجیب ترین چیزها می خندیدم
[ترجمه گوگل]هنگامی که من یک سنبله بودم، می توانستم با عجیب ترین چیزها خندیدم

8. He's a strapping lad — already bigger than his father.
[ترجمه ترگمان]او از پدرش بزرگ تر است - از پدرش هم بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]او یک زن لخت است - در حال حاضر بزرگتر از پدرش

9. Things were different when I was a lad.
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه بودم اوضاع فرق می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی پسر بودم چیزهایی متفاوت بود

10. He changed from being a nice lad to being rude and unhelpful.
[ترجمه ترگمان]او از این که پسرک خوبی بود و نمی توانست جلو خودش را بگیرد، عوض شد
[ترجمه گوگل]او از اینکه یک خانم خوش تیپ و بی ادب و بی بهره بود تغییر کرد

11. A big strapping lad like you shouldn't have much difficulty lifting that!
[ترجمه ترگمان]پسر قد بلندی مثل تو نباید زحمت بلند کردن آن را داشت!
[ترجمه گوگل]یک لپ تاپ بزرگ مانند شما نباید این مشکل را دشوار داشته باشد!

12. He's a nice enough lad, but he's not going anywhere.
[ترجمه ترگمان]پسر خوبی است، اما هیچ جا نمی رود
[ترجمه گوگل]او مرد خوبی است اما او هیچ جا نمی رود

13. The lad was wearing rubber-soled shoes.
[ترجمه ترگمان]پسرک کفش لاستیکی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]این پسر کفش های پاشنه لاستیکی پوشیده بود

14. Nay, lad. It's not that bad.
[ترجمه ترگمان]نه، پسرک اونقدرا هم بد نیست
[ترجمه گوگل]نه پسر این بد نیست

15. He's a nice lad, but a bit slow on the draw.
[ترجمه ترگمان]پسر خوبی است، اما کمی یواش جلو می رود
[ترجمه گوگل]او یک بچه خوب است، اما کمی تیزهوش است

16. He was a nice lad — bright and with a sunny disposition.
[ترجمه ترگمان]او جوان خوبی بود - درخشان و با خلق و خوی آفتابی
[ترجمه گوگل]او یک پسر خوب بود - روشن و با حالت آفتابی

پیشنهاد کاربران

پسرک، بچه جون

کسی که با اسب کارمیکنه
Stable lad, stable boy
The lads=بروبَچ
Lad culture= رفتارای مربوط به پسرای جوون، نوشیدن مشروب، رفیق بازی، رانندگی با سرعت زیاد، تماشای فوتبال و… ( بار معنایی منفی )
Lass= دختر یا خانم جوان


پسر بچه ، جوانک

مرد جوان، پسرک، جوانک، پسر بچه، یا به اصطلاح عامیانه مرتیکه
تو انگلیسی اسکاتلندی بهش laddie میگن که غیر رسمی هستش

LAD:
در زبانشناسی: یادگیری ذاتی زبان , یادگیری خدادادی زبان
Language Acquisition Divine

LAD ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: افز
تعریف: ← ابزار فراگیری زبان


کلمات دیگر: