کلمه جو
صفحه اصلی

necrosis


معنی : فساد، مردگی، بافت مردگی
معانی دیگر : (پزشکی) مردگی بافت، مرگ نسج، نکروز، مردن نسوج زنده

انگلیسی به فارسی

مردن نسوج زنده، فساد، بافت مردگی، مردگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: necroses
مشتقات: necrotic (adj.)
• : تعریف: the death of one part or area of tissue, esp. of bone or an organ, in a living organism.
مشابه: rot

• gangrene, tissue death

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] بافت مردگی، مرگ بافت/سلولها/نسج، فساد نسج، مرگ سلول.

مترادف و متضاد

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

مردگی (اسم)
death, dead state, necrosis

بافت مردگی (اسم)
necrosis

جملات نمونه

1. Epithelial cells showed no expression of tumour necrosis factor or interleukin mRNA.
[ترجمه ترگمان]سلول های epithelial هیچ حالتی از عامل نکروز تومور و یا میکروبی mRNA را نشان ندادند
[ترجمه گوگل]سلولهای اپیتلیال هیچ عامل فاکتور نکروز تومور یا mRNA اینترلوکین را نشان ندادند

2. Previous case reports of piroxicam induced submassive necrosis have described the onset of jaundice three days and three weeks after beginning piroxicam.
[ترجمه ترگمان]گزارش های پیشین مربوط به نکروز تومور induced باعث ظهور یرقان در سه روز و سه هفته پس از آغاز piroxicam شده است
[ترجمه گوگل]گزارش های قبلی مربوط به نکروز تحت اشعه ماوراء بنفش ناشی از پریکسیکام باعث تشکیل زردی سه روز و سه هفته پس از شروع پیروکسیکام می شود

3. Tumour necrosis factor mRNA was detected in four of nine controls compared with 11/15 inflammatory bowel disease patients.
[ترجمه ترگمان]نکروز تومور mRNA در چهار کنترل از ۹ کنترل در مقایسه با بیماران مبتلا به ۱۱ \/ ۱۵ بیماری روده ملتهب تشخیص داده شد
[ترجمه گوگل]در چهار مورد از 9 مورد کنترل در مقایسه با 11/15 بیمار مبتلا به بیماری التهابی روده تشخیص داده شده است

4. Tumour necrosis factor, interferon alfa, and interleukin 2 have already been expressed and secreted in high concentrations within certain tumours.
[ترجمه ترگمان]عامل نکروز تومور شناسی اینترفرون از اینترفرون به دست آمده است و در غلظت های بالا در داخل برخی از تومورهای سرطانی مخفی شده اند
[ترجمه گوگل]عامل ناباروری تومور، اینترفرون آلفا و اینترلوکین 2 در غلظت های بالا در برخی از تومورها بیان شده و ترشح شده اند

5. With tissue damage and necrosis, the cells disintegrate and leak their contents into the blood.
[ترجمه ترگمان]با آسیب بافت و نکروز بافت، سلول ها تجزیه می شوند و محتویات آن ها را به خون می ریزند
[ترجمه گوگل]با آسیب بافتی و نکروز، سلول ها تجزیه می شوند و محتوای آنها را به خون می رساند

6. At high magnification, liquefactive necrosis of the brain demonstrates many macrophages at the right which are cleaning up the necrotic cellular debris.
[ترجمه ترگمان]در بزرگنمایی بالا، نکروز تومور مغز بسیاری از macrophages را در سمت راست نشان می دهد که the سلولی necrotic را تمیز می کنند
[ترجمه گوگل]در بزرگساعت بالا، نکروز مایکوپاتی مغز ماکروفاژهای بسیار زیادی را در سمت راست نشان میدهد که تمیز کردن آوارهای سلولی نکروتیک است

7. The necrosis foci were seen in corium.
[ترجمه ترگمان]نکروز تومور در corium دیده شد
[ترجمه گوگل]فک های نکروز در کوریموم مشاهده شد

8. The formation of necrosis cavum and glial scar after spinal cord injured was one of important factor that affected regeneration of nerve fiber and neuron.
[ترجمه ترگمان]تشکیل نکروز cavum و گلیا پس از زخمی شدن طناب نخاعی، یکی از عوامل مهم ترمیم بافت عصبی و نورون عصبی بود
[ترجمه گوگل]تشکیل ناکروز کواوم و جراحی زخم پس از ضربه زدن به نخاع، یکی از عوامل مهم در بازسازی فیبر عصبی و نورون بود

9. The tumor necrosis was increased and the basophilia stain of nucleus decreased significantly in group A as compared with group B.
[ترجمه ترگمان]نکروز تومور افزایش یافت و لکه basophilia در گروه A در مقایسه با گروه B کاهش یافت
[ترجمه گوگل]نکروز تومور افزایش یافته است و لکه های بافتوفیلای هسته در گروه A به طور معنی داری نسبت به گروه B کاهش می یابد

10. Injury results in avascular necrosis of the odontoid process over a period of months or years.
[ترجمه ترگمان]در طی یک دوره از ماه ها و یا چند سال، آسیب و جراحت در بخش نکروز تومور رخ داده است
[ترجمه گوگل]آسیب ناشی از آسیب ناشی از آسیب به پوست در طی چند ماه یا سال است

11. We recommend liver transplantation as the only treatment likely to be successful in drug related submassive necrosis of the liver.
[ترجمه ترگمان]ما پیوند کبد را توصیه می کنیم چون تنها درمان ممکن است در بافت necrosis مربوط به سرطان کبد موفق باشد
[ترجمه گوگل]ما پیشنهاد پیوند کبد را به عنوان تنها درمان ممکن است به موفقیت در ناتوانی زیر ماسشی مرتبط با دارو در کبد

12. His studies show that some of these molecules, called tumor necrosis factor and interleukin- can increase viral production.
[ترجمه ترگمان]مطالعات او نشان می دهد که برخی از این مولکول ها به عنوان عامل نکروز تومور و اینترلوکین ۸ می توانند تولید ویروسی را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]مطالعات او نشان می دهد که برخی از این مولکول ها، عامل فاکتور ناباروری تومور و اینترلوکین می توانند تولید ویروسی را افزایش دهند

13. It is also seen in some cases of renal disease especially where tubular necrosis or pyelonephritis exists.
[ترجمه ترگمان]هم چنین در برخی موارد از بیماری های کلیوی نیز دیده می شود، به خصوص در جایی که نکروز بافت و یا pyelonephritis وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین در مواردی از بیماری کلیوی دیده می شود به ویژه در مواردی که نکروز لوله ای یا پیلونفریت وجود دارد

14. A second plugged liver biopsy was performed with ultrasound guidance to assess necrosis.
[ترجمه ترگمان]یه نمونه دوم از نمونه برداری از کبد برای تشخیص بافت مرده انجام شد
[ترجمه گوگل]دومین بیوپسی متصل به کبد با هدایت سونوگرافی برای ارزیابی نکروز انجام شد

15. Such dye retention in the blood serves as a sensitive indicator of cellular necrosis.
[ترجمه ترگمان]چنین retention رنگ در خون به عنوان شاخص حساسی از نکروز سلولی عمل می کند
[ترجمه گوگل]چنین احتباس رنگی در خون به عنوان یک شاخص حساس به نکروز سلولی عمل می کند

پیشنهاد کاربران

بافت تباهی

تباهی بافت ، نابودی بافت

نکروزه شدن - مرگ سلولها و مرگ بافت که معمولا به علت سکته قلبی یا نیش مار یا نوعی عنکبوت سمی ایجاد میشود - بافت مردگی

اختلال در اندامی از بدن

necrosis ( پزشکی )
واژه مصوب: بافت‏مردگی
تعریف: مرگ بعضی یا همۀ یاخته‏های بافت به علت بیماری یا آسیب فیزیکی یا شیمیایی یا اختلال در خونیاری


کلمات دیگر: