معنی : فرفری، پیچ خورده
معانی دیگر : (گیسو) وز کرده، دارای فرهای ریز (مانند موی سیاهپوستان)، کندله، گره گره، درهم گیر کرده، گوریده، ژولیده، گیردار، (خودمانی) عجیب و غریب (به ویژه در امور جنسی)، غیرطبیعی، غیرعادی، گره خورده، موی وزکرده
kinky
معنی : فرفری، پیچ خورده
معانی دیگر : (گیسو) وز کرده، دارای فرهای ریز (مانند موی سیاهپوستان)، کندله، گره گره، درهم گیر کرده، گوریده، ژولیده، گیردار، (خودمانی) عجیب و غریب (به ویژه در امور جنسی)، غیرطبیعی، غیرعادی، گره خورده، موی وزکرده
انگلیسی به فارسی
پیچ خورده، گره خورده، موی وزکرده، فرفری
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
حالات: kinkier, kinkiest
مشتقات: kinkily (adv.), kinkiness (n.)
حالات: kinkier, kinkiest
مشتقات: kinkily (adv.), kinkiness (n.)
• (1) تعریف: having tight twists or curls, as hair.
- My hair is normally curly, but it gets especially kinky when the weather is humid.
[ترجمه ترگمان] موهای من معمولا مجعد است، اما وقتی هوا مرطوب است به خصوص ناخوشایند می شود
[ترجمه گوگل] موی من به طور معمول فویل است، اما هنگامی که آب و هوا مرطوب است، آن را بسیار گران است
[ترجمه گوگل] موی من به طور معمول فویل است، اما هنگامی که آب و هوا مرطوب است، آن را بسیار گران است
• (2) تعریف: (informal) characterized by odd or bizarre qualities, particularly with regard to sexual activity.
• strange, weird, odd; curly, twisted; stiff; sexually perverted
دیکشنری تخصصی
[نساجی] پیچ خورده - تاب خورده - گره خورده - مجعد - فردار
مترادف و متضاد
فرفری (صفت)
crispy, frizzy, frizzly, curly, locky, kinky
پیچ خورده (صفت)
twisted, swept, kinky, twisty, turned
twisted
Synonyms: coiled, crimped, curled, curly, frizzled, frizzy, knotted, matted, matty, rolled, tangled
Antonyms: straight, unkinked, untwisted
bizarre, perverted
Synonyms: degenerated, depraved, deviant, eccentric, far-out, licentious, odd, outlandish, outre, peculiar, queer, quirky, sick, strange, unconventional, unnatural, unusual, warped, weird
Antonyms: clean, decent, ethical, normal, unperverted, usual
جملات نمونه
The Negros had kinky hair.
سیاهپوستان موهای وزکرده داشتند.
Kinky yarns that could not be untangled.
کلاف‌های درهم پیچیده‌ای که نمی‌شد آن‌ها را از هم باز کرد.
The movie is full of kinky sex scenes.
فیلم پر از صحنه‌های جنسی غیرطبیعی است.
پیشنهاد کاربران
Something relating to, having, or appealing to unconventional tastes especially in sex
▶️این واژه تو معنی هم خانوادست با کلمات weird و bizarre
Secually deviant منحرف جنسی
▶️کسی که عجیب غریبه توی روشی که رابطه جنسی برقرار میکنه
خود deviant میشه منحرف و اسمش deviance هست
Antonym آن vanilla یا nonerotic یا dull هست
▶️علاوه بر بالایی ها آدم منحرف جنسی خصوصا ذهنی هم میشه
▶️همینطور "اهل دل" هم معنا میشه. آدمی که باحاله
متضاد اهل دل prude میاد یعنی خشک و تو کون نرو ( prune :آلو بخارا ازوناکه رنگشون کبودی و بنفشه/greengage گوجه سبز یا همون آلوسبز )
▶️اگه هم با hair بیاد میشه موی کلفت و پرزدار. موی خیلی خشک و زبر و فر
خود kink به تنهایی اسمه و میشه روش های عجیب سکسی = فتیش
Secually deviant منحرف جنسی
▶️کسی که عجیب غریبه توی روشی که رابطه جنسی برقرار میکنه
خود deviant میشه منحرف و اسمش deviance هست
Antonym آن vanilla یا nonerotic یا dull هست
▶️علاوه بر بالایی ها آدم منحرف جنسی خصوصا ذهنی هم میشه
▶️همینطور "اهل دل" هم معنا میشه. آدمی که باحاله
متضاد اهل دل prude میاد یعنی خشک و تو کون نرو ( prune :آلو بخارا ازوناکه رنگشون کبودی و بنفشه/greengage گوجه سبز یا همون آلوسبز )
▶️اگه هم با hair بیاد میشه موی کلفت و پرزدار. موی خیلی خشک و زبر و فر
خود kink به تنهایی اسمه و میشه روش های عجیب سکسی = فتیش
غیر عادی، نامرسوم،
Unusual, quirky, unconventional , offbeat,
far - out
موی وزوزی frizzy hair
Unusual, quirky, unconventional , offbeat,
far - out
موی وزوزی frizzy hair
کلمات دیگر: