1. knuckle pin
محور بوش سگدست
2. knuckle down
1- (در تیله بازی) بند انگشتان را روی زمین قرار دادن 2- تقلا و کوشش کردن،جانفشانی کردن،سخت کوشیدن
3. knuckle under
تسلیم شدن،زه زدن،ای والله گفتن،دست کشیدن
4. near the knuckle
(گفتار و رفتار) تقریبا مستهجن
5. you will really have to knuckle down if you want to pass this exam
اگر می خواهی در این امتحان قبول شوی باید واقعا زحمت بکشی.
6. his jokes were too near the knuckle
شوخی های او تقریبا زننده بودند.
7. give someone a rap on (or over) the knuckle
(خودمانی) کسی را نکوهش یا مجازات کردن
8. He managed to knuckle down to his lessons long enough to pass his examination.
[ترجمه ترگمان]موفق شد به قدر کافی درس هایش را انجام بدهد تا از examination بگذرد
[ترجمه گوگل]او موفق به کشیدن به درس های خود را به اندازه کافی طول می کشد تا معاینه خود را
9. His act is too near the knuckle for me.
[ترجمه ترگمان] رفتارش نسبت به من خیلی نزدیک بود
[ترجمه گوگل]عمل او خیلی نزدیک به همسر من است
10. He would not knuckle down under their pressure.
[ترجمه ترگمان]او زیر فشار آن ها زانو نمی زد
[ترجمه گوگل]او تحت فشار خود نمی کشید
11. I decide to knuckle down for an hour and get the job done.
[ترجمه ترگمان]من برای یک ساعت تصمیم می گیرم کار را انجام دهم و کار را تمام کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم به مدت یک ساعت دست و پنجه نرم کنم و کار را انجام دهم
12. You're going to have to really knuckle down if you want to pass your exams.
[ترجمه ترگمان]اگه می خوای آزمون عبور کنی باید خیلی کوتاه بیای
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید امتحاناتتان را امتحان کنید، باید واقعا قدم بردارید
13. The United States, he said, did not knuckle under to demands.
[ترجمه ترگمان]او گفت ایالات متحده به خواسته های خود پایبند نیست
[ترجمه گوگل]او گفت، ایالات متحده به خواسته های خود دست نزده است
14. I'm going to have to knuckle down to some serious study.
[ترجمه ترگمان]باید به یه دفتر کار جدی مشت بزنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم تا به برخی مطالعات جدی دست پیدا کنم
15. Our fingers bend at the knuckle.
[ترجمه ترگمان]انگشت هایم به بند انگشت خم می شوند
[ترجمه گوگل]انگشتان ما در کمربند خم می شود
16. Hand conditioning: knuckle push-ups, taking care to keep the body straight.
[ترجمه ترگمان]شرط بستن با دست: فشار بالا، گرفتن مراقبت برای نگه داشتن بدن
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع: فشار دادن دستکش، مراقبت از نگه داشتن بدن مستقیما
17. I grimaced at the feel of the first knuckle.
[ترجمه ترگمان]با احساس اولین knuckle شکلکی دراوردم
[ترجمه گوگل]من در احساس اولیۀ گره خورده بودم