کلمه جو
صفحه اصلی

natty


معنی : ماهر، چالاک، اراسته، پاکیزه، قشنگتر
معانی دیگر : شیک، خوش دوخت، زیبنده

انگلیسی به فارسی

کمی، قشنگتر، اراسته، پاکیزه، ماهر، چالاک


اراسته، قشنگتر، پاکیزه، ماهر، چالاک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: nattier, nattiest
مشتقات: nattily (adv.), nattiness (n.)
• : تعریف: (informal) neat, well-groomed, and smartly dressed; dapper.
متضاد: scruffy
مشابه: dandy, dapper, jaunty, rakish, spruce

- She had to admit that her brother looked pretty natty in his new Italian suit.
[ترجمه ترگمان] باید اعتراف می کرد که برادرش در کت و شلوار تازه اش خیلی قشنگ تر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] او مجبور شد اعتراف کند که برادرش در لباس جدید ایتالیایی اش کمی کوچک بود

• smart, neat, trim (in appearance or dress)
natty people and clothes are smart and neat in appearance; an informal word.
something that is natty is smart and cleverly designed; an informal word.

مترادف و متضاد

ماهر (صفت)
capable, slick, great, handy, understanding, industrious, cunning, adept, skilled, expert, skillful, proficient, skilful, dexterous, adroit, deft, dextrous, light-footed, light-handed, ingenious, workmanlike, workmanly, natty, sciential, wieldy

چالاک (صفت)
nifty, handy, smart, nimble, dexterous, adroit, deft, dextrous, mercurial, peppy, brisk, spry, nippy, pawky, sprightly, natty, frisky, prompt, lissom, lissome, lithesome

اراسته (صفت)
brisk, clean-limbed, decent, spruce, decorous, natty, politic, prissy

پاکیزه (صفت)
clean, trim, brisk, clean-limbed, neat, tidy, spruce, natty

قشنگتر (صفت)
natty

dapper


Synonyms: chic, chichi, classy, clean, dainty, dashing, dressed to kill, dressed to the nines, elegant, fashionable, neat, prim, sharp, slick, smart, snazzy, spiffy, spruce, spruced up, stylish, swanky, trim, well-groomed


جملات نمونه

1. a natty dresser
آدم شیک پوش

2. a natty suit
یک دست لباس شیک

3. He's always been a natty dresser.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه یه میز قشنگ تر بود
[ترجمه گوگل]او همیشه یک آشپزخانه کوچک است

4. His suitings are natty to a degree.
[ترجمه ترگمان]suitings او تا حدی natty هستند
[ترجمه گوگل]کت و شلوار او کمی به درجه است

5. And the natty duds and the good rocking tonight. 3
[ترجمه ترگمان]و این لباس های قشنگ و the خوب امشب ۳
[ترجمه گوگل]امیدوارم روز خوبی داشته باشی 3

6. Smell it almost, although the man, a natty dresser by Peter's standards, had loaded himself with aftershave.
[ترجمه ترگمان]با وجود این که مرد، کمد لباس های قشنگ پیتر را بو برده بود، خود را با ادوکلن پر کرده بود
[ترجمه گوگل]تقریبا بوی آن را می دهد، هرچند که مردی که لباس پیچیدهای با استانداردهای پیتر داشت، خود را بعد از پس لرزه درآورد

7. Cliff was a natty dresser.
[ترجمه ترگمان]کلیف هم خیلی خوشگل بود
[ترجمه گوگل]کلیف یک کمد لباس بود

8. Natty, brave, kindly, and illiterate hovers between the two worlds of Indian and white man.
[ترجمه ترگمان]Natty، شجاع، مهربان، و بی سواد بین دو دنیای مرد هندی و سفید شناور است
[ترجمه گوگل]ملتی، شجاع، مهربان و بی سواد، بین دو جهان از هند و مرد سفید پوست قرار می گیرد

9. With Natty Bumppo the difficulty becomes crucial.
[ترجمه ترگمان]با حل این مشکل، مشکل تبدیل به یک مشکل اساسی می شود
[ترجمه گوگل]با Natty Bumppo مشکل سخت می شود

10. I shall not frequent your society long, Natty!
[ترجمه ترگمان]من زیاد به مصاحبت شما زیاد عادت نخواهم کرد، natty!
[ترجمه گوگل]من جامعه خود را ماندگار نخواهم کرد

11. The code named Natty Narwhal, Ubuntu 04 is slated for release in April 20
[ترجمه ترگمان]این مجموعه به نام Natty Narwhal، Ubuntu ۰۴ در تاریخ ۲۰ آوریل منتشر خواهد شد
[ترجمه گوگل]کد به نام Natty Narwhal، اوبونتو 04 برای انتشار در آوریل 20 قرار است

12. It is impossible, however, to trick natty out in other colours than his familiar ones.
[ترجمه ترگمان]با این حال، غیرممکن است که natty را به رنگ های دیگر از رنگ های آشنای خودش بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]با این حال، غیر ممکن است، در رنگهای دیگر از رنگهای دیگرش استفاده کنید

13. Over the shirtwaist was a natty jacket, elbow-sleeved, and to the elbows she wore gloves of imitation suede.
[ترجمه ترگمان]روی shirtwaist پیراهن آستین بلند و آستین پیراهن آستین بلند و آرنج به آرنج زده بود و دستکش های جیر جیر به تن داشت
[ترجمه گوگل]در پیراهن شلوار جلیقه کوچکی بود، آرنج آستین، و به آرنج او دستکش از جلیقه تقلبی پوشید

14. But this guy is now rocking a natty black 'tache that looks like a fat vampire slug creeping around his mouth.
[ترجمه ترگمان]اما این مرد حالا دارد یک لکه سیاه سیاه را تکان می دهد که شبیه یک کرم خون دراکولا است که دور دهانش می خزید
[ترجمه گوگل]اما این مرد در حال غرق شدن یک تار کوچولو سیاه و سفید است که به نظر می رسد مانند شلاق زدن خون آشام چربی در اطراف دهان او

15. a natty little briefcase.
[ترجمه ترگمان]یه کیف کوچک قشنگ
[ترجمه گوگل]کیف کوچک کیف

a natty suit

یک دست لباس شیک


a natty dresser

آدم شیک‌پوش



کلمات دیگر: