کلمه جو
صفحه اصلی

madman


معنی : مرد دیوانه
معانی دیگر : آدم دیوانه

انگلیسی به فارسی

مرد دیوانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: madmen
• : تعریف: one who is or acts as if he is without reason or sense; lunatic or maniac.
مشابه: crazy, lunatic, maniac

• lunatic, maniac, one who is mentally deranged; one who acts like a maniac
you can refer to a foolish or irresponsible person as a madman.
a madman is also a man who is mad; an old-fashioned use.

مترادف و متضاد

مرد دیوانه (اسم)
madman

جملات نمونه

1. only a madman would adventure down this steep mountain
فقط یک آدم دیوانه با پایین رفتن از این کوه پرشیب جان خود را به خطر می اندازد.

2. he raved like a madman and threw the dishes out of the window
او مانند دیوانه ها می غرید و ظرف ها را از پنجره بیرون می انداخت.

3. he slammed the door like a madman and charged into the room
مثل دیوانه ها در را برهم کوفت و بی محابا وارد اتاق شد.

4. They cursed me as a madman.
[ترجمه ترگمان] اونا منو به عنوان یه دیوونه نفرین کردن
[ترجمه گوگل]آنها مرا به عنوان یک دیوانه لعنت کردند

5. He drove like a madman, passing in the craziest places.
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها رانندگی می کرد و در عجیب ترین جاها به سر می برد
[ترجمه گوگل]او مثل یک دیوانه رانندگی کرد و در مکان های احمقانه گذراند

6. He looked like a madman, foaming at the mouth.
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها به نظر می رسید و کف دهانش کف می کرد
[ترجمه گوگل]او مانند یک دیوانه روبرو شد و در دهان فوم افتاد

7. Some madman deleted all the files.
[ترجمه ترگمان]یه دیوانه همه پرونده ها رو پاک کرده
[ترجمه گوگل]برخی از دیوانه تمام فایل ها را حذف کرد

8. 'He drives like a madman,' was all the information he vouchsafed.
[ترجمه ترگمان]او مثل دیوانه ها رانندگی می کرد و تمام اطلاعاتی که در اختیار داشت همین بود
[ترجمه گوگل]'او مانند یک دیوانه رانندگی می کند'، تمام اطلاعاتی بود که او به دست آورده بود

9. He stumbled down the stairs like a madman.
[ترجمه ترگمان]مثل دیوانه ها از پله ها پایین آمد
[ترجمه گوگل]او همانند یک دیوانه پله ها را به هم زد

10. A madman mutilated the painting by cutting holes in it.
[ترجمه ترگمان]یک مرد دیوانه نقاشی را با سوراخ کردن سوراخ های آن ناقص کرده بود
[ترجمه گوگل]یک دیوانه با برش سوراخ در آن نقاشی را نقاشی کرد

11. Hamlet endued the character of a madman.
[ترجمه ترگمان]هملت، شخصیت یک مرد دیوانه است
[ترجمه گوگل]هملت شخصیت یک دیوانه endued

12. The madman was violent and had to be locked up.
[ترجمه ترگمان]مرد دیوانه خشمگین بود و مجبور بود در را قفل کند
[ترجمه گوگل]دیوانه خشونت آمیز بود و باید قفل شود

13. The killing was the act of a madman.
[ترجمه ترگمان]کشتن یک دیوانه بود
[ترجمه گوگل]این کشتار عملی یک دیوانه بود

14. A madman is on the loose.
[ترجمه ترگمان]یک دیوانه آزاد است
[ترجمه گوگل]یک دیوانه در حال سقوط است

پیشنهاد کاربران

مرد دیوانه /روانی

آدم روانی ( جانی )


کلمات دیگر: