کلمه جو
صفحه اصلی

justifiable


معنی : قابل توجیه
معانی دیگر : توجیه پذیر، موجه، بهانه بردار

انگلیسی به فارسی

قابل توجیه، توجیه پذیر، موجه، قابل قبول، قابل دفاع


توجیه پذیر، قابل توجیه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: justifiably (adv.), justifiability (n.)
• : تعریف: capable of being defended or explained.
متضاد: unjustifiable, wanton
مشابه: righteous, tenable

- Spending money on a new gymnasium is not justifiable at this time.
[ترجمه ترگمان] خرج کردن پول در سالن ورزشی جدید در این زمان توجیه پذیر نیست
[ترجمه گوگل] صرف پول در یک استادیوم جدید در این زمان قابل توجیه نیست
- I think her action was justifiable considering her circumstances.
[ترجمه ترگمان] به نظر من، رفتار او با توجه به شرایط او موجه بود
[ترجمه گوگل] فکر می کنم اقدام او با توجه به شرایط او قابل توجیه بود

• capable of being justified, defensible, able to be proved right or just
an opinion, action, or fact that is justifiable is acceptable or correct because there is a good reason for it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] قابل تصدیق، صدق پذیر، توجیه پذیر، قابل توجیه

مترادف و متضاد

قابل توجیه (صفت)
justifiable

reasonable, well-founded


Synonyms: acceptable, admissible, allowable, condonable, defensible, excusable, fair, fit, forgivable, lawful, legit, legitimate, licit, logical, pardonable, probable, proper, reasonable, remissible, right, rightful, sound, suitable, tenable, understandable, valid, vindicable, warrantable


Antonyms: unjustifiable, unreasonable, unwarranted


جملات نمونه

1. justifiable absence
غیبت موجه

2. justifiable homicide
(حقوق) قتل قابل توجیه

3. If national pride is ever justifiable or excusable it is when it springs, not from power or riches, grandeur of glory, but from convicton of ntational innocence, iformation, and benevolence.
[ترجمه ترگمان]اگر غرور ملی تا به حال قابل توجیه یا قابل بخشش باشد، نه از قدرت و ثروت، شکوه و جلال، بلکه از convicton عصمت و iformation و خیرخواهی و نیکوکاری است
[ترجمه گوگل]اگر غرور ملی هرگز قابل توجیه و یا توجیه پذیر باشد، آن وقت است که آن را نه از قدرت و ثروت، بلکه از عظمت جلال، اما از محکومیت بی گناهی عرفانی، شکل گیری و خیرخواهی

4. The violence of the revolutionary years was justifiable on the grounds of political necessity.
[ترجمه ترگمان]خشونت سال های انقلاب در زمینه های ضرورت سیاسی قابل توجیه بود
[ترجمه گوگل]خشونت سال های انقلاب بر اساس ضرورت سیاسی قابل توجیه بود

5. The jury returned a verdict of justifiable homicide.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه، یه رای از قتل موجه رو پس داده
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه حکم اعدام توجیه پذیر را داد

6. The cutbacks are justifiable on the grounds of cost.
[ترجمه ترگمان]این کاهش ها بر مبنای هزینه، قابل توجیه هستند
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه ها بر اساس هزینه های قابل توجیه است

7. Whether mercy killing is justifiable is still an open question.
[ترجمه ترگمان]این که کشتن رحم قابل توجیه باشد، هنوز یک سوال باز است
[ترجمه گوگل]آیا قتل رحمت قابل توجیه است هنوز یک سوال باز است

8. The rule is justifiable on safety grounds.
[ترجمه ترگمان]قانون در زمینه ایمنی قابل توجیه است
[ترجمه گوگل]این قاعده درمورد موارد ایمنی قابل توجیه است

9. Sensible and justifiable decisions, properly communicated would raise morale rather than diminish it.
[ترجمه ترگمان]تصمیمات معقول و قابل توجیه، به جای کاهش آن، روحیه را بالا می برند
[ترجمه گوگل]تصمیمات قابل قبول و قابل توجیه، به درستی ارتباط برقرار می کند، روحیه را افزایش می دهد تا آن را کاهش دهد

10. Deception, in the case before him, he deemed justifiable, preferable to a direct approach.
[ترجمه ترگمان]در این حالت، در مورد او، او قابل توجیه بوده و نسبت به رویکرد مستقیم ارجحیت دارد
[ترجمه گوگل]فریب، در مورد قبل از او، او را قابل توجیه، ترجیح داد به یک رویکرد مستقیم

11. Are these experiments morally justifiable?
[ترجمه ترگمان]آیا این آزمایش ها از نظر اخلاقی قابل توجیه هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا این آزمایشات از لحاظ اخلاقی قابل توجیه است؟

12. In the current economic climate it is not justifiable to provide screening services of doubtful value.
[ترجمه ترگمان]در شرایط اقتصادی فعلی، ارائه خدمات غربالگری برای ارزش مشکوک قابل توجیه نمی باشد
[ترجمه گوگل]در شرایط فعلی اقتصادی، ارائه خدمات غربالگری ارزش تردید کننده موجه نیست

13. But this justifiable pleasure does not disguise the fact that much was left undone.
[ترجمه ترگمان]اما این لذت موجه، حقیقت را پنهان نمی کند
[ترجمه گوگل]اما این لذت قابل توجیه این واقعیت را مخفی نمیکند که بسیار متوقف شده است

14. I have a suspicion that the justifiable coverage we got in the media hardened the hearts at Shire Hall.
[ترجمه ترگمان]شک دارم که پوشش justifiable که در رسانه ها داریم، قلب سرای شایر را سفت کرد
[ترجمه گوگل]من یک سوء ظن وجود دارد که پوشش موجهی که در رسانه ها به دست آورده ایم، قلب های شیل هال را سخت تر کرد

15. Yet he could return to Cairo with a justifiable sense of pride in knowing that he had delivered what he had promised.
[ترجمه ترگمان]با این حال می توانست با احساس justifiable به قاهره بازگردد، زیرا می دانست که او آنچه را که وعده داده بود، تحویل داده است
[ترجمه گوگل]با این حال او می تواند به قاهره با حسن نیت معقولانه در شناختن آنچه که وعده داده بود، بازگردد

justifiable homicide

قتل موجه


پیشنهاد کاربران

قابل توجیه، موجه


کلمات دیگر: