1. lateral deviation
انحراف کنارین
2. lateral moraine
یخرفت جانبی
3. lateral movement
حرکت پهلو سوی
4. a lateral view
منظره ی جانبی
5. the lateral branches of a tree
شاخه های کناری درخت
6. The wall is weak and requires lateral support.
[ترجمه ترگمان]دیوار ضعیف است و نیازمند حمایت جانبی است
[ترجمه گوگل]دیوار ضعیف است و نیاز به پشتیبانی جانبی دارد
7. McKinnon estimated the lateral movement of the bridge to be between four and six inches.
[ترجمه ترگمان]mckinnon حرکت جانبی پل را بین ۴ تا ۶ اینچ تخمین زد
[ترجمه گوگل]مک کینون حرکت لبه پل را بین 4 تا 6 اینچ تخمین زده است
8. Employees can expect lateral moves to different departments, to gain experience.
[ترجمه ترگمان]کارمندان می توانند انتظار حرکت جانبی به بخش های مختلف را داشته باشند تا تجربه کسب کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان می توانند حرکت های جانبی را به بخش های مختلف انتظار داشته باشند تا تجربه را تجربه کنند
9. Jets of compressed air gave the aircraft lateral and directional stability.
[ترجمه ترگمان]جت هوای فشرده باعث ایجاد پایداری جانبی و هدایتی در هواپیما شد
[ترجمه گوگل]جت های هوای فشرده به ثبات جانبی و هدایت هواپیما کمک کرد
10. The lateral and ventral arm plates have distinctive transverse ridges most noticeable in dry specimens.
[ترجمه ترگمان]صفحات سمت شکمی و شکمی، ridges عرضی متمایزی در نمونه های خشک دارند
[ترجمه گوگل]صفحات بازو جانبی و جانبی شریانهای مجاور مشخصه ای هستند که بیشتر در نمونه های خشک دیده می شود
11. The lateral and ventral arm plates have distinctive transverse ridges most noticeable in dry or nearly dry specimens.
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی شکمی و شکمی نسبت به نمونه های خشک و یا تقریبا خشک، صخره های عرضی متمایزی دارند
[ترجمه گوگل]صفحات بازوهای جانبی و جانبی شریانهای عرضی متمایز هستند که بیشتر در نمونه های خشک یا نزدیک به خشک دیده می شوند
12. Others include lateral thinking, straight and crooked thinking, potential problem analysis, rational decision-making, and so on.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر شامل تفکر جانبی، تفکر غلط، تحلیل مشکل بالقوه، تصمیم گیری منطقی و غیره هستند
[ترجمه گوگل]دیگران شامل تفکر جانبی، تفکر راست و کج، تجزیه و تحلیل مشکل بالقوه، تصمیم گیری منطقی و غیره هستند
13. So a little lateral thinking was called for.
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک فکر جانبی کوچک برای این کار گذاشته شد
[ترجمه گوگل]بنابراین یک تفکر جانبی جانبی به وجود آمده است
14. Stabiliser A device to check lateral motion and maintain the foot moving in a forward direction.
[ترجمه ترگمان]Stabiliser دستگاهی برای چک کردن حرکت جانبی و حفظ حرکت پا در جهت جلو
[ترجمه گوگل]تثبیت کننده دستگاهی برای بررسی حرکت جانبی و حفظ حرکت پا در جهت جلو
15. Radiographs of the women's lateral thoracic and lumbar spine were taken in a standardised manner.
[ترجمه ترگمان]حرکت مهره های قفسه سینه و کمری زنان به صورت استاندارد انجام شده است
[ترجمه گوگل]رادیوگرافی قفسه سینه و ستون فقرات کمری زنان به روش استاندارد انجام شد
16. The lateral arm plates on the proximal part of the arm are slightly enlarged.
[ترجمه ترگمان]صفحات بازوی جانبی که در قسمت مجاور دست قرار دارند کمی بزرگ تر شده اند
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی جانبی در بخش پروگزیمال بازو اندکی بزرگ شده اند