کلمه جو
صفحه اصلی

majesty


معنی : برتری، علو، حضرت، اعلیحضرت، بزرگی عظمت و شان و اقتدار
معانی دیگر : اقتدار، ابهت، عظمت، افرند، اورنگ، مهستی، فرهمندی، شکوهمندی، (پس از your یا his و غیره - m بزرگ) اعلیحضرت، علیاحضرت، مقام و قدرت سلطنت، پادشاهی، باضمیر اعلیحضرت بصورت خطاب، سلطنت

انگلیسی به فارسی

(باضمیر) اعلیحضرت (بصورت خطاب)، بزرگی عظمت ، برتری، سلطنت


عظمت، اعلیحضرت، حضرت، برتری، علو، بزرگی عظمت و شان و اقتدار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: majesties
(1) تعریف: the greatness, dignity, or power of a sovereign or sovereign being.
مترادف: kingship, nobility, royalty
مشابه: aristocracy, sovereignty

(2) تعریف: sovereignty or authority.
مترادف: dominion, kingship, monarchy, rule, sovereignty, supremacy
مشابه: authority, power

(3) تعریف: a person of royalty; dignitary.
مترادف: dignitary, monarch, noble, royalty
مشابه: aristocrat, peer

(4) تعریف: (cap.) the form of reference or address for such a personage.
مترادف: Highness

- by order of Her Majesty
[ترجمه ترگمان] به فرمان اعلی حضرت
[ترجمه گوگل] به دستور عظمت آن

(5) تعریف: magnificence; grandeur.
مترادف: glory, grandeur, magnificence, pomp, splendor, state

• royalty; sovereign authority; member of royalty
your majesty, her majesty, or their majesties are used to address or refer to kings or queens.

مترادف و متضاد

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

علو (اسم)
elevation, eminence, magnanimity, prominence, nobility, loftiness, lordliness, majesty

حضرت (اسم)
honor, honour, majesty, excellency, holiness, sainthood

اعلیحضرت (اسم)
majesty

بزرگی عظمت و شان و اقتدار (اسم)
majesty

جملات نمونه

the majesty of the law

ابهت قانون


1. the majesty of the law
ابهت قانون

2. the majesty of the religious ceremonies of the japanese
شکوه مراسم و پایکوبی ژاپنیها

3. your majesty
اعلیحضرت

4. there was a majesty that surrounded the old, decrepit president
هاله ی شهواری،آن رئیس جمهور پیر و ناتوان را احاطه کرده بود.

5. the wit of john donne or the majesty of marlowe's rhyme?
لطافت طبع جان دان یا جلال اشعار مارلو؟

6. Ride on, ride on in majesty.
[ترجمه ترگمان]سوار شو، سوار شو، اعلیحضرت
[ترجمه گوگل]سوار شدن، سوار شدن در عظمت

7. After touring the hospital, Her Majesty unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه ترگمان]پس از سفر به بیمارستان، اعلی حضرت از یک لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه گوگل]پس از سفر به بیمارستان، اعلیحضرت، پلاک مهمی را به نمایش گذاشت

8. The majesty of the occasion thrilled us all.
[ترجمه ترگمان]اعلی حضرت همه ما را به هیجان می آورد
[ترجمه گوگل]افتخار مناسبت همه ما را هیجان زده کرد

9. The king is styled your Majesty or His Majesty.
[ترجمه ترگمان]شاه اعلی حضرت یا اعلی حضرت است
[ترجمه گوگل]پادشاه استعدادهای شما یا اعلیحضرت خود را مدل می کند

10. A spokesman for the Palace confirmed that Her Majesty would be visiting South Africa next year.
[ترجمه ترگمان]سخنگوی کاخ تایید کرد که سال آینده اعلیحضرت از آفریقای جنوبی دیدن خواهند کرد
[ترجمه گوگل]سخنگوی کاخ تایید کرد که اعلیحضرت از سال آینده در آفریقای جنوبی شرکت خواهد کرد

11. The majesty of the skyscraper awed me .
[ترجمه ترگمان] اعلیحضرت آسمون خراش به من القا کرد
[ترجمه گوگل]عظمت آسمانخراش مرا تشویق کرد

12. This music has majesty, power and passion.
[ترجمه ف.ع.س] این آهنگ عظمت ( شکوه ) ، انرژی ( قدرت ) و شور و اشتیاق دارد
[ترجمه ترگمان]این موسیقی اعلی حضرت قدرت و قدرت دارد
[ترجمه گوگل]این موسیقی عظمت، قدرت و شور است

13. Buckingham Palace announced today that Her Majesty would be visiting Japan next year.
[ترجمه ترگمان]کاخ باکینگهام امروز اعلام کرد که قرار است در سال آینده از ژاپن دیدن کند
[ترجمه گوگل]کاخ باکینگهام امروز اعلام کرد که اعلیحضرت از سال آینده به ژاپن سفر خواهد کرد

14. We humbly beg Your Majesty to show mercy.
[ترجمه ترگمان]ما با فروتنی از اعلی حضرت تقاضا می کنیم که به ما رحم کنند
[ترجمه گوگل]ما با احترام احترام خود را برای نشان دادن رحمت

There was a majesty that surrounded the old, decrepit president.

هاله‌ی شهواری(برتری)، آن رئیس‌جمهور پیر و ناتوان را احاطه کرده بود.


the majesty of the religious ceremonies of the Japanese

شکوه مراسم و پایکوبی ژاپنی‌ها


Her Majesty Queen Elizabeth II

علیاحضرت ملکه الیزابت دوم


اصطلاحات

His Majesty

اعلیحضرت


Her Majesty

علیاحضرت


Your Majesty

اعلیحضرتا


پیشنهاد کاربران

هر چیز قابل احترام

امپراطور

Her Majesty accepted the role of the characteristics of an ideal husband
Your zeal, I accept Your Majesty with kindness and obedience
I will have a consultation with you in the campus before making a decision
اعلیحضرت ، نقش خصوصیات شوهر ایده ال بودن را پذیرفت
غیرتی بودنت با خوش رویی مقبول و مطیع اعلیحضرت هستم
درمحیط دانشگاه در گروه اجتماع خانمان و مشورت را قبل از تصمیم گیری با شما خواهم داشت

Apparently you can not be His Majesty
I do not like you
ظاهرأ هم نمیتونی اعلیحضرت باشی
بذار خیالت را راحت کنم بهت علاقه ای ندارم

ضمیر : حضرت، اعلی حضرت
اسم: عظمت، شکوه، اقتدار، شان

شاهانه_با عظمت

۱. بزرگی / عظمت
۲. عزت
۳. شکوه
۴. سلطنت
۵. شاهی / پادشاهی


کلمات دیگر: