کلمه جو
صفحه اصلی

lance


معنی : نیزه، سخمه، نیشتر زدن، نیزه زدن
معانی دیگر : پراندن، افکندن، زوبین، سواره نظام (به ویژه مجهز به نیزه)، هر آلت نیزه مانند: نیزه ی ماهیگیری، نیشتر (lancet هم می گویند)، نیزه پراندن به، ضربت نیزه

انگلیسی به فارسی

نیزه، ضربت نیزه، نیشتر زدن، نیزه زدن


لنس، نیزه، سخمه، نیشتر زدن، نیزه زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a spearlike weapon with a long shaft and pointed metal head, used by mounted troops.
مشابه: halberd, javelin, pike, shaft, spear

(2) تعریف: a similar weapon, as for spearing fish.
مترادف: spear
مشابه: harpoon, javelin, pike, shaft
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lances, lancing, lanced
• : تعریف: to cut into or cut open with a lancet or similar instrument.
مترادف: slice
مشابه: cut, incise, open, perforate, pierce, puncture, slit

- The doctor lanced the boil on my neck.
[ترجمه ترگمان] دکتر روی گردنم جوش زد
[ترجمه گوگل] دکتر جرعه را روی گردنم گذاشت

• steel-tipped wooden spear carried by knights and cavalry soldiers; sharp pointed tool which resembles a lance (i.e. harpoon)
cut with a lancet, cut open with a scalpel; pierce with a lance
if you lance a boil on someone's body, you pierce it with a sharp instrument in order to let the pus drain out.
a lance is a long spear used in former times, especially by soldiers on horseback.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سرشیلنگ - نیزه

مترادف و متضاد

نیزه (اسم)
shaft, spear, dart, gad, gavelock, halberd, gaff, gig, lance, harpoon

سخمه (اسم)
spear, lunge, thrust, lance, stab, rapier

نیشتر زدن (فعل)
lance

نیزه زدن (فعل)
lance, pike

pierce


Synonyms: bore, cut, cut into, gash, gore, incise, penetrate, prick, puncture, slash, slice, slit, stab, stick into


جملات نمونه

1. an unbated lance
نیزه ی تیز

2. I hurled a lance at him.
[ترجمه ترگمان]نیزه را به طرف او پرتاب کردم
[ترجمه گوگل]من به او متوسل شدم

3. Lance Corporal Williams officiously ordered them out.
[ترجمه ترگمان]سرجوخه سرجوخه، سرجوخه Williams، دستور داد آن ها خارج شوند
[ترجمه گوگل]لنس کاپورال ویلیامز به طور مرتب به آنها دستور داد

4. I work free - lance and am paid by the hour.
[ترجمه mazdak.zafari@gmail.com] من آزاد"غیر رسمی"کار می کنم و حقوقم ساعتی پرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]من آزاد هستم و ساعتی حقوق می گیرم
[ترجمه گوگل]من به صورت رایگان کار می کنم و به ساعت می برم

5. Prang your opponent with your lance to turn him into an egg.
[ترجمه ترگمان]رقیب تو با نیزه تو تا اونو تبدیل به یک تخم کنه
[ترجمه گوگل]پانچ حریف خود را با لنس خود را به نوبه خود او را به تخم مرغ

6. The highwayman had assumed it was a lance, but now a curved blade sprang out and glittered blue along its edges.
[ترجمه ترگمان]The فرض کرده بود که این نیزه یک نیزه است، اما اکنون تیغه کج منقار از آن بیرون جست و در حاشیه آن می درخشید
[ترجمه گوگل]بزرگراه تصور می کرد که این یک قطعه است، اما در حال حاضر یک تیغه منحنی رشد کرده و در طول لبه آن آبی رنگ زده است

7. Then he thrust his lance into the vulnerable spot and killed the warrior.
[ترجمه ترگمان]سپس نیزه خود را در نقطه مقابل فرو برد و جنگ را به کشتن داد
[ترجمه گوگل]سپس او را به سمت آسیب پذیری می کشاند و جنگجو را کشت

8. Lance wondered why no articles were done about how she spent her Christmas.
[ترجمه ترگمان]لنس در عجب بود که چرا هیچ مقاله ای درباره اینکه چطور کریسمس او را صرف کرده بود انجام نداده بودند
[ترجمه گوگل]لنس تعجب می کند که چرا هیچ مقالات درباره چگونگی کریسمس او صرف نشده است

9. Lance Rees was set on as he passed the sorting office in Withernsea, Humberside, on his way to school.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از کنار دفتر گروه بندی در Withernsea، Humberside و در راه مدرسه به سوی مدرسه می رفت، آماده شد
[ترجمه گوگل]لنس ریس در حالیکه او را در دفاتر مرتفع در ویرنسای، هومبرزاید، در راه خود به مدرسه گذراند، تنظیم شد

10. It is owned by property developer Robert Lance Hughes who plans to re-erect it on an as yet unconfirmed site.
[ترجمه ترگمان]این شرکت متعلق به رابرت لنس Hughes است که قصد دارد آن را بر روی سایتی که هنوز تایید نشده است، راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]این متعلق به توسعه دهنده ملک رابرت لنس هیوز است که قصد دارد تا آن را دوباره در یک سایت هنوز تأیید نشده است

11. Former world cycling champion Lance Armstrong is returning to the sport after a year-long battle with testicular cancer next year.
[ترجمه ترگمان]لنس آرمسترانگ قهرمان سابق دوچرخه سواری جهان پس از یک مبارزه طولانی با سرطان پروستات در سال آینده به این ورزش باز می گردد
[ترجمه گوگل]لانس آرمسترانگ، قهرمان دوچرخه سواری جهان، بعد از یک سال نبرد با سرطان بیضه، به ورزش بازگشته است

12. They are armed with a sword and lance.
[ترجمه ترگمان]آن ها مسلح به شمشیر و نیزه هستند
[ترجمه گوگل]آنها با شمشیر و لنس مسلح هستند

13. But as Lance Ealey, a consultant with McKinsey, points out, this is only the start.
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که سرجوخه Ealey، مشاور with می گوید، این تنها شروع است
[ترجمه گوگل]اما همانطور که لنس الی، مشاور با مک کینزی، اشاره دارد، این تنها آغاز است

14. They told the hearing in Hull that Lance was pestering them.
[ترجمه ترگمان]آن ها به صدای هال گفتند که Lance او را به ستوه آورده است
[ترجمه گوگل]آنها به جلسه در هال گفتند که لنس آنها را تشویق می کند

The boil will have to be lanced.

باید کورک را نیشتر زد.


He lanced himself forward.

او خود را به جلو پرتاب کرد.


پیشنهاد کاربران

( جهت دفع عفونت زیر پوست ) پوست را شکافتن

لنس اکسیژن


کلمات دیگر: