کلمه جو
صفحه اصلی

malignity


معنی : بدطینتی، بدخیمی
معانی دیگر : بدخواهی، شرارت، خباثت، مردم آزاری (رجوع شود به: malice)، زیان بخشی، مضر بودن، (پزشکی) بدخیمی

انگلیسی به فارسی

بدطینتی، بدخیمی


بدبختی، بدطینتی، بدخیمی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: malignities
(1) تعریف: the condition or character of being malign or deadly.
متضاد: benignity
مشابه: evil, malice

(2) تعریف: a malign act, feeling, or occurrence.
مشابه: evil, malice

• wickedness, malice, desire to inflict harm or evil on another

مترادف و متضاد

بدطینتی (اسم)
malignity

بدخیمی (اسم)
malignity

جملات نمونه

1. The little witch put a mock malignity into her beautiful eyes, and Joseph, trembling with sincere horror, hurried out praying and.
[ترجمه ترگمان]جادوگر کوچک با بدجنسی او را به چشمان زیبای خود انداخت و جوزف که از فرط وحشت می لرزید، با عجله از اتاق بیرون رفت و دعا خواند
[ترجمه گوگل]جادوگر کوچکی را به چشمان زیبای او می اندازد و یوسف با ترس و وحشت در حال تکان دادن، عجله کرد و دعا کرد

2. witch put a mock malignity into her beautiful eyes, and Joseph, trembling with sincere horror, hurried out praying and ejaculating " wicked ".
[ترجمه ترگمان]جادوگر به چشمان زیبای او لبخند زد و جوزف که از ترس و وحشت می لرزید، با عجله از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]جادوگر بدبینی به چشم های زیبای او را به نمایش گذاشت و یوسف با ترس و وحشت در حال لرزیدن، عجله کرد و دعا و شرارت را برانگیخت

3. The little witch put a mock malignity into her beautiful eyes, and Joseph, trembling with sincere horror, hurried out praying and ejaculating "wicked" as he went.
[ترجمه ترگمان]جادوگر کوچک با بدجنسی او را به چشمان زیبای او انداخت و جوزف که از فرط وحشت می لرزید، با عجله از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]جادوگر کوچکی را به چشمان زیبای او تبدیل کرد و جوزف با ترس و وحشت در حال لرزیدن، عجله کرد و دعا و عصبانیت را «شریران» کرد

4. Youth enters the world with very happy prejudices in her own favor. She imagines herself not only certain of accomplishing every adventure, but of obtaining those rewards which the accomplishment may deserve. She is not easily persuaded to believe that the force of merit can be resisted by obstinacy and avarice, or its luster darkened by envy and malignity. Samuel Johnson
[ترجمه ترگمان]جوانی با تعصبات بسیار خوشبخت به جهان وارد می شود او خود را نه تنها به خاطر رسیدن به همه ماجراها، بلکه به دست آوردن آن پاداش هایی که ممکن است لیاقت انجام آن را داشته باشد، تصور می کند او به آسانی متقاعد نخواهد شد که نیرویی که شایستگی شایستگی و لیاقت را داشته باشد می تواند با سماجت و avarice مقاومت کند، و یا جلوه آن از حسد و شرارت سرچشمه می گیرد سامویل جانسون
[ترجمه گوگل]جوانان به نفع خود با مقررات بسیار شگفت انگیز وارد جهان می شوند او خود را نه تنها از انجام هرگونه ماجراجویی مطمئن می کند، بلکه از دستیابی به آن پاداش هایی که ممکن است به دست آورده باشد او به راحتی متقاعد شده است که باور کند که نیروی شایستگی را می توان با انسداد و ریاکاری و یا درخشندگی آن با حسادت و بدبختی تیره کرد ساموئل جانسون

5. The real Chinaman may be cunning, but there is no malignity in his cunning.
[ترجمه ترگمان]آن مرد چینی واقعی شاید حیله گر باشد، اما شرارت او در حیله گری او وجود ندارد
[ترجمه گوگل]Chinaman واقعی ممکن است حیله گری باشد، اما در حیله گری او هیچ مزاحمی نیست

6. Outside, the pitiless rain fell, fell steadily, with a fierce malignity that was all too human.
[ترجمه ترگمان]در بیرون، باران بی رحمانه شروع به باریدن کرد، با نوعی شرارت آمیز که تماما انسانی بود
[ترجمه گوگل]در خارج، باران بی رمق سقوط کرد، به طور پیوسته سقوط کرد، با بدبختی شدید که خیلی انسان بود

7. The everlasting verdure of Milton's laurels has nothing to fear from the blasts of malignity.
[ترجمه ترگمان]The ابدی laurels میلتون چیزی برای ترسیدن از انفجارهای شرارت ندارد
[ترجمه گوگل]گیلاس ابدی لورل میلتون چیزی برای ترس از انفجار بدخواهی ندارد

8. The frequency of envy makes it so familiar that it escapes our notice; nor do we often reflect upon its turpitude or malignity, till we happen to feel its influence.
[ترجمه ترگمان]فراوانی حسد باعث می شود که آن قدر آشنا باشد که از توجه ما پنهان بماند؛ و نه ما اغلب بر روی turpitude و malignity آن متمرکز می شویم تا وقتی که اثر آن را احساس کنیم
[ترجمه گوگل]فرکانس حسود باعث می شود تا آنقدر آشنا باشد که متوجه ما شود ما اغلب در مورد ضعف یا بدبختی آن، تا زمانی که تصور می کنیم نفوذ آن را احساس می کنیم، نادیده گرفته می شود

9. And if your Magnificence will at some time turn your eyes from the summit of your height to these low places, you will learn how undeservedly I endure a great and continuous malignity of fortune.
[ترجمه ترگمان]و اگر Magnificence شما در یک زمان چشم خود را از قله ارتفاع خود به این مناطق پایین نگاه دارید، یاد خواهید گرفت که چگونه یک مانع بزرگ و مداوم ثروت را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]و اگر شکوه خود را در برخی از زمان چشم خود را از قله ارتفاع خود را به این مکان های پایین، چشم انداز، شما یاد می گیرید که چگونه به خوبی من ناتوانانه از ثروت بزرگ و مداوم تحمل می کنم

10. Let every declamation turn upon the beauty of liberty and virtue, and the deformity, turpitude, and malignity of slavery and vice.
[ترجمه ترگمان]بگذارید که every به زیبایی آزادی و فضیلت تبدیل شود، و نقص بدنی اش،، و شرارت برده داری و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و فساد و
[ترجمه گوگل]بگذار هر شکوفایی بر زیبایی آزادی و فضیلت، و بدبختی، سستی و بدبختی برده داری و معصوم باشد


کلمات دیگر: