1. learn humility . . .
افتادگی آموز . . .
2. learn modesty if you desire perfection
افتادگی آموز اگر طالب فضلی
3. learn from your mistakes!
از اشتباهات خود پند بگیر!
4. learn one's lesson
درس عبرت گرفتن
5. children learn addition and subtraction
بچه ها جمع و تفریق می آموزند.
6. indians learn how to spear a salmon
سرخپوستان ماهیگیری با نیزه را می آموزند.
7. to learn by heart
از حفظ کردن،از بر کردن،به حافظه سپردن
8. to learn the tricks of the trade
فوت و فن پیشه ای را آموختن
9. to learn to swim
شنا بلد شدن
10. i can learn any language, say, in two years
می توانم هر زبانی را تقریبا دو ساله یاد بگیرم.
11. one cannot learn if one is hungry and everything
آدم گرسنه و غیره نمی تواند چیز یاد بگیرد.
12. we must learn from our mistakes
باید از اشتباهات خود پند بگیریم.
13. we must learn to accept the rough with the smooth
باید بیاموزیم که سختی ها را به همراه راحتی ها بپذیریم.
14. we must learn to live in fellowship with nature and other creatures
بایستی بیاموزیم که با طبیعت و موجودات دیگر همزیستی کنیم.
15. you must learn the names of all countries
باید نام همه ی کشورها را یاد بگیری.
16. you must learn the vocabulary at the end of each chapter
بایستی واژگان آخر هر فصل را یاد بگیرید.
17. you must learn to rein in your tongue!
بایستی یاد بگیری که جلو زبانت را بگیری !
18. most people can learn this maneuver in a short time
اکثر مردم می توانند این عمل را در مدت کوتاهی بیاموزند.
19. o,bird of dawn, learn love from the moth
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
20. theatre actors must learn how to project their voice
بازیگران تئاتر باید یاد بگیرند که چگونه صدای خود را رسا کنند.
21. those who don't learn from the past are condemned to repeat it
آنان که از تاریخ درس نمی آموزند محکوم به تکرار آن هستند
22. i am trying to learn japanese
دارم می کوشم ژاپنی بیاموزم.
23. i encouraged them to learn foreign languages
آنها را تشویق کردم که زبان های خارجی را بیاموزند.
24. she is dying to learn that secret
او مرده ی این است که از آن راز سر دربیاورد.
25. go, become a clown and learn to fiddle
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
26. she has the capacity to learn fast
او توانایی آن را دارد که تند یاد بگیرد.
27. the first lesson is to learn the english alphabet
درس اول آموزش الفبای انگلیسی است.
28. they gave me every opportunity to learn and practice
آنها به من همه گونه فرصت برای یادگیری و تمرین را دادند.
29. his method is based on the theory that people learn better from actual experience than from books
روش او بر این بینش استوار است که مردم از تجربه ی عملی بهتر می آموزند تا از کتاب.
30. It is good to learn at another man’s cost.
[ترجمه داریوش] عبرت از تجربه دیگران به نفع است.
[ترجمه ترگمان]خوب است که هزینه یک مرد دیگر را یاد بگیرید
[ترجمه گوگل]خوب است که در هزینه دیگر مرد یاد بگیریم