کلمه جو
صفحه اصلی

madness


معنی : دیوانگی، عصبانیت
معانی دیگر : جنون، حماقت زیاد، خشم، غضب، آشفتگی، شوریدگی، هیجان

انگلیسی به فارسی

جنون، دیوانگی، عصبانیت


دیوانگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a state of insanity.
متضاد: sanity
مشابه: insanity, lunacy

(2) تعریف: great foolishness or absurdity.
مشابه: insanity, lunacy

- His theories are sheer madness.
[ترجمه ترگمان] نظریه های او دیوانگی محض است
[ترجمه گوگل] نظریه های او جنون محض است

(3) تعریف: extreme anger or rage.
مشابه: furor, fury, rage

• craziness, insanity; nonsense, foolishness; rage, anger; excitement

مترادف و متضاد

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

عصبانیت (اسم)
chafe, anger, madness, nervousness, huff, ire, willies, boiling point, infuriation, snit

insanity


Synonyms: aberration, absurdity, craziness, delirium, delusion, dementia, derangement, fanaticism, foolishness, hysteria, irrationality, lunacy, madness, mania, mental disorder, mental illness, neurosis, phobia, psychopathy, psychosis, stupidity, unbalance


جملات نمونه

Buying that ring was utter madness.

خریدن آن انگشتر حماقت محض بود.


1. the father's madness saddened the children
دیوانه شدن پدر فرزندان را دلشکسته کرد.

2. rumors of her madness were spread apace
شایعه ی دیوانگی او به سرعت پراکنده شد.

3. i call their action madness
من این عمل آنها را دیوانگی می خوانم.

4. buying that ring was utter madness
خریدن آن انگشتر حماقت محض بود.

5. there is a strain of madness in her family
در خانواده ی او یک رگ جنون وجود دارد.

6. there is method in his madness
ظاهرا رفتارش عجیب است ولی دلیل دارد،دیوانگی او حساب شده است

7. the melancholy tale of a lover's madness and suicide
داستان اندوه بار دیوانگی و خودکشی یک عاشق

8. It's sheer madness to go sailing in weather like this.
[ترجمه ترگمان]این دیوانگی محض است که در چنین هوایی قایقرانی کند
[ترجمه گوگل]این جنون عجیب و غریب برای رفتن به قایقرانی در هوا مانند این است

9. When love is not madness, it is not love.
[ترجمه ترگمان]وقتی عشق دیوانگی نیست، عشق نیست
[ترجمه گوگل]عشقی که دیونگی نباشه، عشق نیست

10. It is sheer madness to drive so fast.
[ترجمه ترگمان]این دیوانگی محض است که به این سرعت رانندگی می کنی
[ترجمه گوگل]این جنون محض است که خیلی سریع می شود

11. There's a strain of madness in his family.
[ترجمه ترگمان]در خانواده اش نوعی جنون وجود دارد
[ترجمه گوگل]در خانواده اش فشار خون دیوانگی وجود دارد

12. Three major narratives intertwine within Foucault'stext, "Madness and Civilisation"
[ترجمه ترگمان]سه روایت اصلی در within stext، \"جنون و تمدن\" روایت می شود
[ترجمه گوگل]سه روایت عمده در متن فوکو، 'جنون و تمدن'

13. In a moment of madness I agreed to go with him.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه جنون موافقت کردم که همراهش بروم
[ترجمه گوگل]در یک لحظه از جنون من موافقت کردم که با او بیایم

14. She looked into his eyes and beheld madness.
[ترجمه ترگمان]به چشمانش نگاه کرد و آن دیوانگی را دید
[ترجمه گوگل]او به چشمانش نگاه کرد و جنون را دید

15. It would be sheer madness to trust a man like that.
[ترجمه ترگمان]این دیوانگی محض است که به چنین مردی اعتماد کنی
[ترجمه گوگل]این یک جنون محض است که به یک مرد مانند آن اعتماد کند

16. It is madness to climb in such bad weather.
[ترجمه ترگمان]از این هوای بد بالا رفتن دیوانگی است
[ترجمه گوگل]این جنون است که در چنین شرایط بدی قرار دارد

The father's madness saddened the children.

دیوانه شدن پدر فرزندان را دلشکسته کرد.


پیشنهاد کاربران

I love madness your love
دوست دارم جنون عشق تورا

!!Enough of your madness if you must die so be it


کلمات دیگر: