کلمه جو
صفحه اصلی

necessarily


معنی : لزوما
معانی دیگر : ناچار، ناگزیر، الزاما، ضرورتا

انگلیسی به فارسی

الزاما، ضرورتا، لزوما، ناچار، ناگزیر، لاجرم


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: of necessity; inevitably.

• of necessity, as a logical result, unavoidably
if something is not necessarily the case, it is not always the case.
if something necessarily happens in particular circumstances, it must happen in those circumstances; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ببایستگی، لزوما، الزاما

مترادف و متضاد

لزوما (قید)
presently, necessarily, needs

inevitably, certainly


Synonyms: accordingly, as a matter of course, automatically, axiomatically, beyond one’s control, by definition, by its own nature, cardinally, come what may, compulsorily, consequently, exigently, from within, fundamentally, incontrovertibly, indubitably, ineluctably, inescapably, inexorably, irresistibly, naturally, no doubt, of course, of necessity, perforce, positively, pressingly, significantly, undoubtedly, unpreventably, unquestionably, vitally, willy-nilly, without fail


Antonyms: unnecessarily


جملات نمونه

1. the number of guests was necessarily limited
تعداد میهمانان ناچارا معدود بود.

2. Learned men are not necessarily wise.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان دانشمند لزوما خردمند نیستند
[ترجمه گوگل]مردان آموخته لزوما عاقلانه نیستند

3. Their success does not necessarily reflect a leftward shift in politics.
[ترجمه ترگمان]موفقیت آن ها لزوما منعکس کننده تغییر leftward در سیاست نیست
[ترجمه گوگل]موفقیت آنها لزوما منعکس کننده تغییر چپ در سیاست نیست

4. The vaccination doesn't necessarily make you completely immune.
[ترجمه Mr hash] واکسیناسیون لزوما شمارا به طور کامل مصون نمی سازد
[ترجمه ترگمان]واکسیناسیون لزوما شما را به طور کامل ایمن نمی کند
[ترجمه گوگل]واکسیناسیون لزوما شما را به طور کامل ایمنی نمی کند

5. Local feeling does not necessarily concur with the press.
[ترجمه ترگمان]احساس محلی لزوما با مطبوعات موافق نیست
[ترجمه گوگل]احساس محلی لزوما با مطبوعات موافق نیست

6. Anger is not necessarily the most useful or acceptable reaction to such events.
[ترجمه ترگمان]عصبانیت لزوما بهترین یا قابل قبولی برای چنین رویدادهایی نیست
[ترجمه گوگل]خشم ضرورتا واکنش مطلوب یا قابل قبول چنین رویدادهایی نیست

7. Attempt doesn't necessarily bring success, but giving up definitely leads to failure.
[ترجمه ترگمان]تلاش لزوما موفقیت را به ارمغان نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه گوگل]تلاش لازم نیست که موفقیت را به دست آورد، اما قطعا منجر به شکست می شود

8. Scepticism and trust are not necessarily incompatible.
[ترجمه ترگمان]اعتماد و اعتماد ضرورتا ناسازگار نیستند
[ترجمه گوگل]سوق دادن و اعتماد لزوما ناسازگار نیستند

9. A voter must necessarily be no younger than eighteen.
[ترجمه ترگمان]یک رای دهنده لزوما نباید کم تر از هیجده سال داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک رأی دهنده باید لزوما جوانتر از هجده سال باشد

10. This does not necessarily imply that children achieve better results in private schools.
[ترجمه ترگمان]این امر لزوما به این معنا نیست که کودکان به نتایج بهتری در مدارس خصوصی دست می یابند
[ترجمه گوگل]این لزوما به این معنی نیست که کودکان در مدارس خصوصی به نتایج بهتر دست یابند

11. The happiest people do not necessarily have the best of all. They simply appreciate what they find on their way.
[ترجمه ترگمان]شادترین مردم لزوما بهترین چیزها را ندارند آن ها به سادگی از آنچه در مسیر خود می یابند قدردانی می کنند
[ترجمه گوگل]خوشبخت ترین مردم لزوما بهترین چیز را ندارند آنها به سادگی از آنچه که در راه خود پیدا می کنند قدردانی می کنند

12. The happiest of people don't necessarily have the best of everything they just make the most of everything that comes along their way.
[ترجمه ترگمان]شادترین مردم لزوما بهترین چیزها را در اختیار ندارند و از هر چیزی که در مسیر آن ها قرار می گیرد بیش ترین استفاده را می کنند
[ترجمه گوگل]خوشبخت ترین مردم لزوما بهترین چیزها را ندارند، فقط بهترین چیزهایی را که در راه آنها می آید بیشتر می کند

13. The list provided here is necessarily selective.
[ترجمه ترگمان]فهرست ارایه شده در اینجا لزوما انتخابی است
[ترجمه گوگل]فهرست ارائه شده در اینجا لزوما انتخابی است

14. Expense does not necessarily indicate worth.
[ترجمه ترگمان]هزینه ها لزوما نشان دهنده ارزش نیستند
[ترجمه گوگل]هزینه لزوما نشانگر ارزش نیست

15. The number of places available is necessarily limited.
[ترجمه ترگمان]تعداد مکان هایی که در دسترس هستند لزوما محدود است
[ترجمه گوگل]تعداد مکان های موجود لزوما محدود است

The number of guests was necessarily limited.

تعداد میهمانان به‌ناچار محدود بود.


پیشنهاد کاربران

لزوما

اجبارا

خواه ناخواه

حتما ، لزوما

قطعا
صد در صد

بالضروره

به نقل از هزاره:
الزاماً
ضرورتاً
ناچار
ناگزیر
لاجرم


کلمات دیگر: