کلمه جو
صفحه اصلی

kingdom


معنی : کشور، پادشاهی، قلمرو پادشاهی
معانی دیگر : کشور پادشاهی، نظام شاهی، رژیم سلطنتی، قلمرو، دامنه، گستره، ملکوت، سلطنت روحانی، (مهجور) پادشاهی، مقام و قدرت شاه، (رده بندی) نوع، عالم (هریک از این سه رده: نوع جانوران the animal kingdom و نوع گیاهان the vegetable kingdom و نوع مواد کانی the mineral kingdom)، پادشاهی، سلطنت، کشوری که پادشاه داشته باشد، قلمرو یک پادشاه

انگلیسی به فارسی

پادشاهی، کشور، قلمروپادشاهی


انگلیسی به انگلیسی

• country or government which is ruled by a king or queen; domain, sphere, area or field which is independently controlled (i.e. kingdom of the mind); taxonomic division of the highest rank

اسم ( noun )
(1) تعریف: a country that is ruled by a king or queen.
مترادف: monarchy, realm
مشابه: domain, dominion, empire

- The two neighboring kingdoms had been at peace for some time.
[ترجمه ترگمان] دو کشور همسایه مدتی در آرامش بودند
[ترجمه گوگل] دو پادشاهی همسایه برای مدتی صلح داشتند

(2) تعریف: any area or field that is thought of as being an independent realm.
مترادف: realm
مشابه: domain, orbit, sphere

- the kingdom of the intellect
[ترجمه ترگمان] پادشاهی هوش
[ترجمه گوگل] پادشاهی عقل

(3) تعریف: a taxonomic division of nature.
مشابه: category, class, family, genus, kind, order, phylum, realm, species

- the animal kingdom
[ترجمه ترگمان] قلمرو حیوانات
[ترجمه گوگل] پادشاهی حیوانات
- the plant kingdom
[ترجمه ترگمان] پادشاهی گیاهی
[ترجمه گوگل] پادشاهی گیاه

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سلسله، ابر شاخه

مترادف و متضاد

کشور (اسم)
country, soil, commonwealth, state, fatherland, territory, nation, kingdom

پادشاهی (اسم)
sovereignty, kingdom, regality

قلمرو پادشاهی (اسم)
kingdom

historically, an area ruled by a monarch


Synonyms: commonwealth, country, county, crown, division, domain, dominion, dynasty, empire, field, lands, monarchy, nation, possessions, principality, province, realm, reign, rule, scepter, sovereignty, sphere, state, suzerainty, sway, territory, throne, tract


جملات نمونه

1. kingdom come
جهان باقی،دنیای دیگر،دنیای پس از مرگ

2. the kingdom of burgundy
کشور پادشاهی بورگاندی

3. the kingdom of poetry
قلمرو شعر

4. thy kingdom come, thy will be done
(انجیل) بادا که سلطنت الهی تو فرارسد و اراده ی تو انجام شود.

5. the vegetable kingdom
عالم گیاهان،فرمانروی گیاهی

6. denmark is a kingdom
دانمارک یک کشور پادشاهی است.

7. In the kingdom of blind men the one-eyed man is king.
[ترجمه سجاد مصلحی] در قلمرو افراد نابینا، یک فرد بینا پادشاه است.
[ترجمه ترگمان]در پادشاهی مردان نابینا پادشاه یک چشم است
[ترجمه گوگل]در پادشاهی مرد نابینا، یک چشم مرد پادشاه است

8. Love rules his kingdom without a sword.
[ترجمه ترگمان] عشق و شمشیرش رو بدون شمشیر بازی می کنه
[ترجمه گوگل]عشق حکومت پادشاهی خود را بدون شمشیر

9. In the kingdom of the blind the one eyed man is king.
[ترجمه ترگمان]در قلمروی سلطنت، یک چشم کور، شاه است
[ترجمه گوگل]در پادشاهی نابینای یک چشم انسان پادشاه است

10. In the kingdom of blind men, the one-eyed is king.
[ترجمه ترگمان]در قلمروی پادشاهی کور یک چشم پادشاه است
[ترجمه گوگل]در پادشاهی مرد نابینایان، چشم یک پادشاه است

11. I prize my library above my kingdom.
[ترجمه ترگمان]من library را بالای پادشاهی خودم جایزه می دهم
[ترجمه گوگل]من کتابخانه خود را بالاتر از پادشاهی من می برم

12. The bomb blew him to kingdom come.
[ترجمه ترگمان] بمب اون رو به قلمرو پادشاهی فرستاد
[ترجمه گوگل]این بمب او را به سوی پادشاهی رها کرد

13. King Arthur tried to redress wrongs in his kingdom.
[ترجمه ترگمان]پادشاه آرتور سعی کرد wrongs را در قلمروی خود جبران کند
[ترجمه گوگل]پادشاه آرتور سعی در جبران خسارت در پادشاهی خود داشت

14. The United Kingdom consists of Great Britain and Northern Ireland.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا از بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]بریتانیا شامل انگلیس و ایرلند شمالی است

15. The national flag of the United Kingdom is called the Union Jack.
[ترجمه ترگمان]پرچم ملی انگلستان نام اتحادیه جک است
[ترجمه گوگل]پرچم ملی انگلستان به نام Union Jack نامگذاری شده است

16. The mind is the kingdom of thought.
[ترجمه ترگمان]ذهن، قلمرو فکر است
[ترجمه گوگل]ذهن پادشاهی اندیشه است

17. The kingdom of Norway has a long and rugged coastline.
[ترجمه ترگمان]پادشاهی نروژ دارای خط ساحلی بلند و ناهموار است
[ترجمه گوگل]پادشاهی نروژ دارای خط ساحلی طولانی و ناهموار است

18. Don't mention politics or we'll be here till kingdom come.
[ترجمه ترگمان]راجع به سیاست حرفی نزن، وگرنه تا زمانی که پادشاهی برسد اینجا خواهیم بود
[ترجمه گوگل]سیاست را ذکر نکنید یا ما تا اینجا شاهد هستیم

Denmark is a kingdom.

دانمارک یک کشور پادشاهی است.


the kingdom of Burgundy

کشور پادشاهی بورگاندی


the kingdom of poetry

قلمرو شعر


Thy kingdom come, Thy will be done.

(انجیل) بادا که سلطنت الهی تو فرارسد و اراده‌ی تو انجام شود.


اصطلاحات

kingdom come

جهان باقی، دنیای دیگر، دنیای پس از مرگ


پیشنهاد کاربران

Land
سرزمین
قلمرو

Nation
ملت


Kingdom of love = ملت عشق

فرمانروایی . ملکوت. قلمرو . حیطه . گستره و. . .

چنانچه می دانید ریشه زبان پارسی و انگلیسی یکی و از یک نیای مشترک است
واژه - کی - در پارسی چنانکه در اساس شاهنامه آمده است به معنای سلسله پادشاهان کیانی است
Kei: کی یا همان کی شاهنامه.
ing: معنای تداوم یا سلسله.
dom: مانند domein به معنای دامنه و پهنه و سرزمین.

Kingdom : سرزمین سلسله کیانی شاهنشاهی.

a country to have qeen پادشاه یا ملکه کشور

سلسله یا فرمانرو ( جانورشناسی )

سلسله

قلمرو پادشاهی And etc. . .

ملکوت ( در فلسفه )

I did not rise from the throne of the kingdom to rule
You have no right, even jokingly, to ban Mr. Nika Prince from the monarchy
Do not use the technique when cold logic is awake


کلمات دیگر: