کلمه جو
صفحه اصلی

killer


معنی : قاتل، کشنده، خونی، مخرب زندگی
معانی دیگر : (انسان یا جانور) کشنده، درنده، آدمکش، (خودمانی) شاق، تباهگر، صعب، طاقت فرسا، جانگیر، (خودمانی ـ شخصی یا چیز) موفق، بسیار خوب، معرکه، محشر، رجوع شود به: killer whale

انگلیسی به فارسی

کشنده، قاتل


قاتل، کشنده، مخرب زندگی، خونی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: someone or something that kills.

- Cigarette smoking is a killer.
[ترجمه ترگمان] سیگار کشیدن یه قاتله
[ترجمه گوگل] سیگار کشیدن یک قاتل است

• murderer, one who kills, butcher
a killer is a person who has killed someone.
you can refer to anything that causes death as a killer.

مترادف و متضاد

قاتل (اسم)
bane, assassin, killer, murderer, slayer, thug, cutthroat, manslayer

کشنده (اسم)
killer, plotter, drag man, puller, sorbent, tracker

خونی (اسم)
fiend, killer, murderer, cutthroat, villain, cannibal, miscreant, misdoer

مخرب زندگی (اسم)
killer

murderer


Synonyms: assassin, butcher, cut-throat, executioner, exterminator, gunman/woman, gunperson, hit-man/woman, hit person, hunter, slayer, soldier


جملات نمونه

1. killer frost
شبحام،سبحام،سرمای محصول کش

2. a killer frost
سرمای کشنده (محصولات)

3. a killer shark
کوسه ی آدمکش

4. the killer was devoid of pitty
قاتل بویی از رحم و مروت نبرده بود.

5. a ferocious killer
قاتل ددمنش

6. a hired killer
آدمکش مزدور

7. a serial killer
آدمکش چندباره

8. the parents forgave the killer of their son
والدین قاتل فرزندشان را بخشیدند.

9. the show was a killer
نمایش معرکه بود.

10. this job is a killer
این شغل کشنده است.

11. colon cancer is a silent killer
سرطان روده ی بزرگ بی خبر انسان را می کشد.

12. she easily detected the real killer
او قاتل حقیقی را به آسانی شناسایی کرد.

13. in the courtroom, she fingered her own brother as the killer
در دادگاه با اشاره ی انگشت برادر خود را به عنوان قاتل معرفی کرد.

14. Devil killer body, a large wavy golden hair shine, slender legs wearing a yellow goose miniskirts, show figure of the perfect.
[ترجمه ترگمان]بدن قاتل شیطان که موهای مجعد طلایی و پاهای باریک دارد و یک غاز زرد رنگ به تن دارد، اندام او را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بدن قاتل شیطان، درخشش موهای طلایی بزرگ، پاهای باریک و مینیسکریس زرد زرد، نشان می دهد شکل کامل است

15. Detectives believe that the victim knew his killer.
[ترجمه ترگمان]کارآگاه ها باور دارن که قربانی قاتل رو می شناخته
[ترجمه گوگل]کارآگاهان معتقدند که قربانی قاتل او را می شناسد

16. The police are still hunting the killer.
[ترجمه ترگمان]پلیس هنوز داره قاتل رو شکار میکنه
[ترجمه گوگل]پلیس هنوز قاتل را شکار می کند

17. Police believe the killer punched her to death with his bare hands.
[ترجمه ترگمان]پلیس فکر می کنه قاتل با دست خالی با مشت بهش مشت زده
[ترجمه گوگل]پلیس معتقد است که قاتل او را با دست های ناپاکش به قتل رساند

18. The police have warned the public that the killer could strike again.
[ترجمه ترگمان]پلیس به مردم هشدار داده است که قاتل می تواند دوباره حمله کند
[ترجمه گوگل]پلیس به مردم هشدار داده است که قاتل می تواند مجددا حمله کند

19. Neighbours described the killer as "just a regular guy".
[ترجمه ترگمان]همسایه هایی این قاتل را \"فقط یک آدم معمولی\" توصیف می کند
[ترجمه گوگل]همسایگان قاتل را 'فقط یک مرد معمولی' توصیف کرد

20. The killer confessed that he often drugged his victims before he killed them.
[ترجمه ترگمان]قاتل اعتراف کرده که اغلب قبل از اینکه اونا رو بکشه بهش مواد مخدر می داده
[ترجمه گوگل]قاتل اعتراف کرد که او اغلب قربانیان خود را پیش از آنکه آنها را بکشد، مواد مخدر کرد

who is the killer?

قاتل کیست؟


a killer shark

کوسه‌ی آدمکش


This job is a killer.

این شغل کشنده است.


The show was a killer.

نمایش معرکه بود.


اصطلاحات

killer frost

شبحام، سبحام، سرمای محصول‌کش


پیشنهاد کاربران

informal: very attractive, good, impressive etc
خفن

قاتل
فعل kill به معنی کشتن است و killer با پسوندerمتصل شده بهkill آن را به فاعل تبدیل میکند

( محصول ) رقیب کُش

قاتل


کلمات دیگر: