کلمه جو
صفحه اصلی

kurd


معنی : کرد، اهل کردستان
معانی دیگر : کرد (کردها مردم ایرانی نژاد هستند که در شمال غرب ایران و جنوب شرقی ترکیه و شمال عراق و شرق سوریه زیست می کنند)

انگلیسی به فارسی

کرد، اهل کردستان


کورد، کرد، اهل کردستان


انگلیسی به انگلیسی

• member of muslim people who inhabit the region of kurdistan

مترادف و متضاد

کرد (اسم)
kurd

اهل کردستان (اسم)
kurd

جملات نمونه

1. Another Kurd who was with him, Halil Guzel, won no reprieve and was put on a flight to Istanbul.
[ترجمه ترگمان]Halil گزل، یکی دیگر از کرد که با او بود، هیچ فرصتی را به دست نیاورد و در پروازی به استانبول قرار گرفت
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از کرد های که با او بود، هالی گوزل، هیچ انعطاف پذیری نداشت و به پرواز در استانبول رفت

2. He said any Kurd who crosses the Channel will be sent straight back.
[ترجمه میلاد] او گفت هر کردی که از کانال عبور کند مستقیماً برگردانده می شود.
[ترجمه ترگمان]اون گفت هر کسی که از کانال عبور کنه مستقیم فرستاده میشه
[ترجمه گوگل]او گفت که هر کردی که از کانال عبور می کند، مستقیما فرستاده می شود

3. The Kurd made a long noise in his throat which she presumed to indicate disappointment.
[ترجمه ترگمان]The صدای بلند و بلندی در گلویش ایجاد کرد که به نظر می رسید نشانه ناامیدی است
[ترجمه گوگل]کردها صدای بلند خود را در گلویش ایجاد کرد که او تصور می کرد که ناامید کننده باشد

4. The Kurd entered the first of them cautiously, sniffing for wild beasts, then beckoned them in.
[ترجمه ترگمان]لرد لاس با احتیاط به اولین آن ها وارد شد، با احتیاط آن ها را بو کشید و به دنبال حیوانات وحشی رفت و آن ها را به داخل راهنمایی کرد
[ترجمه گوگل]کرد اول وارد آنها شد و به حیوانات وحشی وارد شد و سپس آنها را به آنها زدند

5. An ethnic Kurd spoke about the military action in his village in the 1980 s.
[ترجمه ترگمان]یک کرد قومی در دهه ۱۹۸۰ در مورد اقدام نظامی در روستای خود صحبت کرد
[ترجمه گوگل]یک قوم قومی درباره اقدام نظامی در روستای خود در دهه 1980 صحبت کرد

6. Mr. Talabani, who is an Iraqi Kurd, says the U.
[ترجمه ترگمان]به گفته او، آقای طالبانی که یک کرد عراقی است
[ترجمه گوگل]آقای طالبانی، که یک کردستان عراق است، می گوید:

7. He recognises that, as a Kurd, he has been able to enjoy opportunities that are more limited for Iraqis living in other, more unruly parts of the country.
[ترجمه ترگمان]او اذعان کرد که او به عنوان یک کرد قادر بوده است از فرصت هایی بهره ببرد که برای عراقی ها که در بخش های دیگر و بی نظم کشور زندگی می کنند، محدود باشد
[ترجمه گوگل]او به رسمیت می شناسد که به عنوان یک کرد، او توانسته است از فرصت هایی که برای عراقی هایی که در دیگر مناطق غیرقابل انکار کشور زندگی می کنند، لذت ببرد

8. Kurd and Turk, Baghdad Shia and Saudi Arabian Wahhabi have bridged the sectarian rifts that bedevil their homelands.
[ترجمه ترگمان]کرد و ترک، بغداد شیعه و وهابی عربستان سعودی شکاف های فرقه ای را که باعث آزار سرزمین های خود می شوند از بین برده اند
[ترجمه گوگل]کردها و ترک، بغداد شیعه و وهابی های عربستان سعودی، رفاه های فرقه ای را که مهاجرت می کنند، برافروخته است

9. The shared interests in tackling the Kurd issue have got the two close each other.
[ترجمه ترگمان]منافع مشترک در رسیدگی به مساله کرد، این دو را به هم نزدیک کرده است
[ترجمه گوگل]منافع مشترک در مقابله با مسئله کرد، این دو را به یکدیگر نزدیک کرده اند

10. In exchange, the Iraqi Kurds are squeezing the PKK. An Iraqi Kurdish satellite-television channel, Kurd Stat, even carries Turkish-language news broadcasts.
[ترجمه ترگمان]در عوض، کردها پ ک ک را فشار می دهند کرد، یک کانال ماهواره ای کرد عراقی، کرد Stat، حتی پخش اخبار زبان ترکی را باخود حمل می کند
[ترجمه گوگل]در عوض، کردها عراقی PKK را فشرده می کنند یک کانال تلویزیونی ماهواره ای کردستانی عراق، استودیوی کرد، حتی پخش برنامه های تلویزیونی زبان ترکی را نیز انجام می دهد

11. Monday, the court appointed Raouf Rasheed Abdel-Rahman, a Kurd, to temporarily replace the presiding judge who resigned this month after criticism of his conduct of the trial.
[ترجمه ترگمان]روز دوشنبه، دادگاه رئوف رشید عبدالرحمان، یک کرد را به طور موقت جایگزین قاضی کرد که این ماه پس از انتقاد از رفتار او استعفا داد
[ترجمه گوگل]دوشنبه، دادگاه رئوف رشید عبدالرحمان، کرد، منصوب کرد تا به طور موقت، قاضی ریاست جمهوری را که پس از انتقاد از رسیدگی به دادگاه، استعفا داده است، امضا کند

12. Mr. Talabani, who is an Iraqi Kurd, says the U. S. would be welcome to establish long-term bases in the Kurdistan autonomous region of northern Iraq.
[ترجمه ترگمان]به گفته او، آقای طالبانی که یک کرد عراقی است اس از تاسیس پایگاه های بلند مدت در منطقه خودمختار کردستان در شمال عراق استقبال خواهد شد
[ترجمه گوگل]آقای طالبانی، که یک کردستان عراق است، می گوید که اوباما از ایجاد صندوق های بلند مدت در منطقه مستقل کردستان شمال عراق استقبال می کند

13. Was she likening the salvation of two white women and a Kurd to that of Noah's family?
[ترجمه ترگمان]آیا او نجات دو زن سفید و یک Kurd به خانواده نوح بود؟
[ترجمه گوگل]آیا او نجات دو زن سفید و یک کرد را به خانواده ی نوح داد؟

14. We used to be a nation in which the Arab would share with the Turkman and the Kurd and the Assyrian and the Sabean and the Yazid his daily bread.
[ترجمه ترگمان]ما ملتی هستیم که در آن اعراب با the و کرد و کردها و the و یزید و نان روزانه خود شریک خواهند شد
[ترجمه گوگل]ما قبلا ملتی بودیم که عرب با ترکمن و کرد و آشوری ها و صبایان و یزید، نان روزانه خود را به اشتراک می گذارد

پیشنهاد کاربران

کرد قومی بزرگ که در خاورمیانه زندگی می کنند

کورد یک ملت است و قوم نیست جمعیت آنها 60 میلیون نفر است و بیشتر جمعیت آنها در کشور های جعلی ترکیه و ایران و عراق و سوریه زندگی می کنند و در کشور های دیگرم زندگی می کنند

کورد یک نژاد پایه از خاورمیانه است که جمعیتی بالغ بر شصت میلیون نفر داشته و ایرانی تبار بوده و در ایران استان های کردنشین کنونی شامل استان های ارومیه، کردستان ، کرمانشاه، ایلام، خراسان شمالی است اگرچه تا قبل از هفتصد سال پیش استان های همدان و تبریز کردنشین بودن اما با گذر تاریخ و ظلم پادشاهان وقت بر کردها و تبعید کردها به خراسان، امروزه شاهد حضور قابل توجه کرد در همدان و تبریز نیستیم


کلمات دیگر: