کلمه جو
صفحه اصلی

leeway


معنی : انحراف، مهلت، راه گریز، حرکت یکوری، یک ورشدگی کشتی در اثر باد
معانی دیگر : (عامیانه) آزادی عمل، (هواپیما و کشتی) انحراف از مسیر در اثر باد، کجراهی، عقب افتادگی

انگلیسی به فارسی

یک ورشدگی کشتی در اثر باد، حرکت یکوری، انحراف،(مجازا) مهلت، عقب افتادگی، راه گریز


روحیه، انحراف، راه گریز، مهلت، حرکت یکوری، یک ورشدگی کشتی در اثر باد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: additional time, space, or freedom to pursue, accomplish, or decide something.
مترادف: latitude
مشابه: allowance, elbowroom, freedom, grace period, liberty, margin, play, range, room, scope, slack, space

- The teacher gave them a lot of leeway with the experiment.
[ترجمه ترگمان] معلم بسیاری از آزادی عمل را با این تجربه به آن ها داد
[ترجمه گوگل] معلم به آنها آزادی زیادی داد
- We have a few minutes of leeway between planes.
[ترجمه ترگمان] ما چند دقیقه وقت داریم که بین هواپیماها حرکت کنیم
[ترجمه گوگل] ما چند دقیقه فاصله بین هواپیماها را داریم

(2) تعریف: in nautical or aeronautical terminology, the drift of a ship or plane from its normal course to a leeward position.
مشابه: deviation, drift

• space, time to maneuver; additional money (time, etc.); sideways motion, drifting to the side (nautical, aeronautics)
leeway is the flexibility that someone has to change their plans, for example by taking more time or money than they had originally intended.
if you have leeway to make up, you have to work very hard because you do not have much time to reach a particular goal.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مهلت

مترادف و متضاد

room to move, grow


انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

مهلت (اسم)
break, term, timeout, respite, leeway, moratorium, reprieve

راه گریز (اسم)
loophole, leeway

حرکت یک وری (اسم)
leeway

یک ورشدگی کشتی در اثر باد (اسم)
leeway

Synonyms: elbow room, extent, headway, latitude, margin, play, scope, space


جملات نمونه

1. make up leeway
(انگلیس - عامیانه) وقت از دست رفته را جبران کردن،عقب افتادگی را جبران کردن

2. the new law has reduced the merchants' leeway
قانون جدید آزادی عمل بازرگانان را کم کرده است.

3. The government does not have much leeway in foreign policy.
[ترجمه ترگمان]دولت آزادی عمل زیادی در سیاست خارجی ندارد
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی به راحتی نمی تواند عمل کند

4. It doesn't give you much leeway, does it?
[ترجمه ترگمان]این کار به تو هیچ وقت راه نمی دهد، مگر نه؟
[ترجمه گوگل]این به شما اجازه نمی دهد چندین کار را انجام دهد؟

5. This itinerary leaves us plenty of leeway.
[ترجمه ترگمان]این خط سیر به مقدار زیادی حرکت میکنه
[ترجمه گوگل]این برنامه سفر ما را به اندازه کافی آزاد می کند

6. Local councils will be given some leeway as to how they implement the legislation.
[ترجمه ترگمان]به شوراهای محلی در رابطه با نحوه اجرای این قانون، آزادی عمل خواهند داد
[ترجمه گوگل]شوراهای محلی به نحوی که قانون را اجرا می کنند، در اختیار آنها قرار می گیرد

7. Rarely do schoolteachers have leeway to teach classes the way they want.
[ترجمه ترگمان]به ندرت معلمان مدرسه راهی برای آموزش نحوه تدریس در کلاس ها ندارند
[ترجمه گوگل]به ندرت، دانش آموزان مدارس به راحتی می توانند کلاس های خود را به نحوی که می خواهند آموزش دهند

8. He's got a lot of leeway to make up in his studies after his illness.
[ترجمه ترگمان]او پس از بیماریش از آزادی عمل زیادی برخوردار است
[ترجمه گوگل]او پس از بیماری خود در تحصیلاتش توانایی زیادی در اختیار دارد

9. There is a lot of leeway to make up after the holiday period.
[ترجمه ترگمان]پس از دوره تعطیلات، راه گریزی زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]پس از دوره تعطیلات، امکان پذیر است

10. Try to give teenagers more leeway to make their own decisions.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به نوجوانان آزادی بیشتری بدهید تا تصمیمات خود را اتخاذ کنند
[ترجمه گوگل]سعی کنید نوجوانان را به تصمیم گیری های خود بسپارید

11. He's unlikely to make up the leeway at this stage of the race.
[ترجمه ترگمان]بعید است که در این مرحله از مسابقه راه گریزی پیدا کند
[ترجمه گوگل]او بعید به نظر می رسد که در این مرحله از مسابقات حضور پیدا کند

12. There is no leeway in this case!
[ترجمه ترگمان]در این مورد هیچ راه گریزی نیست
[ترجمه گوگل]در این مورد هیچ اختیاری وجود ندارد!

13. This is a demanding undertaking that allows little leeway for the fragility of those attempting it.
[ترجمه ترگمان]این یک اقدام طاقت فرسا است که اجازه می دهد آزادی عمل کمی برای شکنندگی کسانی که آن را انجام می دهند، فراهم کند
[ترجمه گوگل]این یک تعهد سختگیرانه است که اجازه می دهد کمی برای شکنندگی کسانی که تلاش می کنند

14. But bureaucrats have scant leeway to exercise judgment.
[ترجمه ترگمان]اما کارمندان دولت آزادی عمل کمتری دارند تا قضاوت را تمرین کنند
[ترجمه گوگل]اما بوروکرات ها به راحتی می توانند قضاوت کنند

15. In fact, the anomalous status gave him greater leeway.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، وضعیت غیرعادی آزادی عمل بیشتری به او می داد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، وضعیت غیرعادی به او اجازه داد که بیشترین اختیاری را داشته باشد

The new law has reduced the merchants' leeway.

قانون جدید آزادی عمل بازرگانان را کم کرده است.


اصطلاحات

make up leeway

(انگلیس - عامیانه) وقت از دست‌رفته را جبران کردن، عقب‌افتادگی را جبران کردن


پیشنهاد کاربران

دامنه عمل

مجال و عرصه ( در علوم سیاسی )

آزادی عمل، مجال، فرصت، سخت نگرفتن،
پیشیح یولی ( در ترکی )
Leeway is the freedom that someone has to take the action they want to or to change their plans

Have you ever given people leeway? That is, given them the flexibility to do something the way they want to do it?

leeway ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: پناه رَوی
تعریف: رانده شدن شناور از مسیر خود به طرف بادپناه براثر باد یا جریان آب یا هر دو


کلمات دیگر: