کلمه جو
صفحه اصلی

khaki


معنی : لباس نظامی، خاکی، خاکی رنگ
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: خاک، خاکی)، (رنگ) خاکی، پارچه ی نخی خاکی رنگ (که جامه ی سربازان و غیره را از آن می سازند)، ساخته شده از پارچه ی نخی خاکی

انگلیسی به فارسی

رنگ خاکی، پارچه‌ی نخی خاکی رنگ که جهت ساخت لباس سربازان نظامی استفاده می‌شود


خاكی، لباس نظامی، خاکی، خاکی رنگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: khakis
(1) تعریف: a dull yellowish brown color.

(2) تعریف: a stout, twilled cloth of this color, used for military uniforms, work clothes, and the like.

(3) تعریف: (often pl.) trousers or uniforms made of this material.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of khaki.

- khaki shorts
[ترجمه ترگمان] شورت خاکی پوشیده بود
[ترجمه گوگل] شلوارک خاکی

(2) تعریف: of or pertaining to the color khaki.

• yellowish-brown color; khaki colored sturdy cotton cloth
yellowish-brown; made of khaki cloth
something that is khaki is yellowish-brown in colour.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خاکی رنگ

مترادف و متضاد

لباس نظامی (اسم)
khaki, military uniform

خاکی (صفت)
humble, earthly, terrestrial, earthy, mortal, dun, earthen, worldly, khaki, earthborn, mundane, tellurian, terrene

خاکی رنگ (صفت)
khaki

جملات نمونه

1. Orange and khaki flatter those with golden skin tones.
[ترجمه ترگمان]نارنجی و خاکی، those با تن رنگ طلایی داشتند
[ترجمه گوگل]نارنجی و خاچی کسانی را که با زنگ های طلایی رنگ می کنند، پنهان می کنند

2. His head was covered with a khaki turban.
[ترجمه ترگمان]سرش با یک عمامه خاکی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]سر او با یک خاکی توربان پوشیده شده بود

3. Those boys looked smart in khaki.
[ترجمه ترگمان] اون پسرا خیلی باهوش به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]این پسران هوشمند در خاکی بودند

4. He was dressed in khaki trousers.
[ترجمه ترگمان]شلوار خاکی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او در شلوارهای خاکی لباس پوشید

5. Kaczynski wore khaki pants and a long-sleeved green shirt during his appearance.
[ترجمه ترگمان]من \"Kaczynski\" شلوار خاکی رنگ و پیراهن آستین بلند با آستین بلند پوشیده بود
[ترجمه گوگل]Kaczynski در طول ظاهر خود، پیراهن سبز پیراهن آستین بلند پوشیدنی های شلوار خاجی داشت

6. Uniform Brownies wear a long-sleeved khaki shirt, trousers and a yellow tie.
[ترجمه ترگمان]Brownies لباس خاکی با آستین بلند و شلوار و کراوات زرد پوش به تن کرد
[ترجمه گوگل]براوی های یکنواخت پوشیدن پیراهن کوکی با آستین بلند، شلوار و کراوات زرد پوشیدن

7. The once crowded white and khaki tents sagged emptily over mud.
[ترجمه ترگمان]بار دیگر چادر گرد و خاکی رنگی در گل و خاک فرو رفت و در گل و لای فرو رفت
[ترجمه گوگل]چادرهای سفید و خاکی شلوغ و پر از گل ها

8. Two pairs of black policemen in starched khaki uniforms were there to discourage the pickpockets if possible, arrest them if necessary.
[ترجمه ترگمان]دو جفت پلیس سیاه پوست در یونیفورم خاکی آهار دار به آنجا رفته بودند تا اگر ممکن بود در صورت لزوم می توانست در صورت لزوم آن ها را دستگیر کند
[ترجمه گوگل]دو جفت پلیس سیاه پوست در لباس های رنگارنگ خاکی وجود داشت تا از احتکیات جیب ها جلوگیری شود، در صورت لزوم آنها را دستگیر کنند

9. The khaki scouts sprout in number, appearing from nowhere.
[ترجمه ترگمان]The خاکی به شماره افتاده بودند و از ناکجا ظاهر می شدند
[ترجمه گوگل]ناحیه خاکی تعداد زیادی از آن ظاهر می شود

10. His Saigon khaki pants were clean.
[ترجمه ترگمان]شلوار خاکی His تمیز بود
[ترجمه گوگل]شلوار کوکی های سایگون پاک بود

11. They are dressed in starched khaki.
[ترجمه ترگمان]لباس خاکی آهار دار می پوشند
[ترجمه گوگل]آنها در کوکی ستاره دار لباس می پوشند

12. Hanmer was wearing a white golf shirt and khaki pants he apparently used for gardening.
[ترجمه ترگمان]Hanmer پیراهن سفیدی به تن داشت و شلوار خاکی رنگی پوشیده بود که ظاهرا برای باغبانی به کار می رفت
[ترجمه گوگل]هانر پیراهن گلف سفید و شلوارهای خاکی را که به نظر می رسید برای باغبانی استفاده می کرد

13. With khaki behind the counter, the prices went haywire.
[ترجمه ترگمان]با لباس خاکی پشت پیشخوان قیمت ها به هم ریخته بود
[ترجمه گوگل]با خاکی در پشت شمارنده، قیمت ها به شدت کاهش یافت

14. She wore a safari suit and khaki hat perched on her slipping load of hair.
[ترجمه ترگمان]لباس سفری سفری به تن داشت و کلاه خاکی رنگ بر سرش نشسته بود
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار سفارشی داشت و کلاه خاچی را بر روی بار لغزش موش گذاشت

15. She was in chic khaki.
[ترجمه ترگمان]لباس خاکی شیک پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او در شیک خاقی بود

پیشنهاد کاربران

( رنگ ) خاکی


کلمات دیگر: