کلمه جو
صفحه اصلی

kite


معنی : زغن، ادم درنده خو، دغل باز، بادبادک، بادبادک کاغذ هوایی غلیوا، غلیواج، ادم متقلب، پرواز بلند، سفته بازی کردن، پرواز کردن
معانی دیگر : کایت، (عامیانه) اوج گرفتن، (مانند بادبادک) به هوا رفتن، به آسانی و سرعت حرکت کردن، (جانورشناسی) زغن، موش گیر، کورکور، خاد، چنگلاهی، پرآذران (نام کلی انواع پرندگان که بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه دارند و حشرات و خزندگان و پستانداران کوچک را شکار می کنند به ویژه بازهای تیره ی accipitridae و همچنین پرنده ای به نام: milvus milvus)، (بیشتر انگلیس) آدم حریص و طماع، (جمع) بادبان های فرازین کشتی، (کشیدن چک بی محل یا سایر اوراق بهادار قلابی برای حفظ اعتبار موقت یا تحصیل پول موقت) سفته بازی، سندپردازی، سند پردازی کردن، (برای حفظ موقت اعتبار و غیره) چک بی محل کشیدن، بادبادک کاغذهوایی ج، طفیلی

انگلیسی به فارسی

بادبادک کاغذهوایی (جانورشناسی) غلیوا، غلیواج، زغن، آدم درنده خو، طفیلی، دغل باز، آدم متقلب، پرواز کردن، پرواز بلند، سفته بازی کردن


بادبادک، بادبادک کاغذ هوایی غلیوا، غلیواج، زغن، ادم درنده خو، دغل باز، ادم متقلب، پرواز بلند، پرواز کردن، سفته بازی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a toy consisting of a light frame covered with paper, plastic, or cloth to be flown in the air at the end of a long string.

(2) تعریف: any of various hawklike birds that often have pointed wings and forked tails.

(3) تعریف: a check fraudulently drawn against insufficient funds in order to maintain credit or raise money.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: kites, kiting, kited
• : تعریف: to get money or maintain credit by using a kite.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: kiter (n.)
• : تعریف: to use (a kite) in order to raise money or maintain credit.

• light framework covered with a thin material and flown in the air at the end of a long string; and of a number of small predatory birds belonging to the hawk family type of predatory bird; lightweight sail (nautical); deltoid, quadrilateral geometrical form having two pairs of equal sides where each pair consists of adjacent sides (geometry)
fly like a kite, float, glide; obtain money by means of a fraudulent check
a kite is an object consisting of a light frame covered with paper or cloth. it has a long string which you hold while the kite flies in the air.
if you say that someone is kite-flying, or that they are flying a kite, you mean that you think they are only suggesting something in order to see how people react, rather than because they definitely believe it or intend to do it.

مترادف و متضاد

زغن (اسم)
kite, chough

ادم درنده خو (اسم)
kite, harpy

دغل باز (اسم)
kite, impostor, imposter, idol

بادبادک (اسم)
kite

بادبادک کاغذ هوایی غلیوا (اسم)
kite

غلیواج (اسم)
kite

ادم متقلب (اسم)
kite

پرواز بلند (اسم)
kite

سفته بازی کردن (فعل)
kite, speculate

پرواز کردن (فعل)
flight, aviate, fly, kite, whir

جملات نمونه

Every night, I used to kite around the streets with the other kids.

هرشب با سایر بچه‌ها در خیابان‌ها پرسه می‌زدم.


to fly a kite

بادبادک هوا کردن


Once again, gold prices have kited.

بار دیگر قیمت طلا سر به آسمان زده است.


1. a kite soared into the air
بادبادک در هوا اوج گرفت.

2. the kite was blown aloft by the wind
بادبادک با وزش باد به هوا رفت.

3. he tailed a kite for his son
برای پسرش به یک بادبادک دنباله چسباند.

4. to fly a kite
بادبادک هوا کردن

5. go fly a kite
(عامیانه) برو دنبال کارت،دست از سرم بردار

6. i sent up a kite
یک بادبادک هوا کردم.

7. the tail of a kite
دنباله ی بادبادک

8. every night, i used to kite around the streets with the other kids
هرشب با سایر بچه ها در خیابان ها پرسه می زدم.

9. the balloon hung below the clouds like a gigantic kite
بالون همچون بادبادک غول آسایی زیر ابرها معلق بود.

10. Give me that roll of string for my kite.
[ترجمه ترگمان] اون حلقه نخ رو به من بده
[ترجمه گوگل]به من رول رشته برای بادبادک من بدهید

11. My brother is flying a kite in the park.
[ترجمه ترگمان] برادرم توی پارک یه کایت پرواز میکنه
[ترجمه گوگل]برادر من یک بادبادک در پارک پرواز می کند

12. The kite swept back and forth in a figure of eight.
[ترجمه ترگمان]بادبادک بعد از هشت قدم به عقب و جلو حرکت کرد
[ترجمه گوگل]کیت در هشتاد و نهم به عقب و جلو حرکت کرد

13. John wants to fly his new stunt kite.
[ترجمه ترگمان]جان \"می خواد کایت جدیدش رو ببره\"
[ترجمه گوگل]جان می خواهد به کایت شیرین کاری جدید خود پرواز کند

14. The child tailed his kite.
[ترجمه ترگمان]بچه بادبادک را دنبال می کرد
[ترجمه گوگل]کودک با صدای بلند گفت:

15. The girl let the kite fly to the sky by paying out the string.
[ترجمه ترگمان]دختر با پرداخت نخ بادبادک را به آسمان برد
[ترجمه گوگل]دختر با اجازه دادن به رشته، بادبادک را به آسمان پرواز می کند

16. The kite grew smaller and smaller and finally disappeared altogether.
[ترجمه ترگمان]بادبادک کوچک تر و کوچک تر شد و بالاخره یکسره ناپدید شد
[ترجمه گوگل]بادبادک کوچکتر و کوچکتر شد و در نهایت ناپدید شد

17. They watched the kite fall back to earth.
[ترجمه ترگمان]آن ها بادبادک را تماشا کردند که به زمین افتادند
[ترجمه گوگل]آنها بادبادک را به زمین انداختند

اصطلاحات

go fly a kite!

(عامیانه) برو گم‌شو!، برو پی کار خودت!، برو بابا!


kite-flying

1- بادبادک بازی 2- (عامیانه) سنجیدن افکار عمومی درباره‌ی چیزی با پراکندن شایعه درباره‌ی آن


دانشنامه عمومی

کایت بابادک


پیشنهاد کاربران

کایت ( بادبادک )

بادبادک

دستگاهی داریم با این اسم فکرکردم رسی
ورباشه

چک بی محل کشیدن


کلمات دیگر: