1. I was getting cigarettes at the kiosk.
[ترجمه گنج جو] از دکه سیگار می گرفتم.
[ترجمه ترگمان]داشتم توی دکه سیگار می گرفتم
[ترجمه گوگل]سیگار در کیوسک گرفتم
2. We were eating hamburgers at a kiosk.
[ترجمه گنج جو] تو یه دکه ای همبرگر می خوردیم .
[ترجمه ترگمان]داشتیم تو یه کیوسک فروش همبرگر می خوردیم
[ترجمه گوگل]ما در یک کیوسک همبرگر خوردیم
3. He phoned me from a kiosk.
[ترجمه ترگمان]او از یک کیوسک تلفن به من تلفن کرد
[ترجمه گوگل]او از یک کیوسک به من تلفن کرد
4. There's a newspaper kiosk in the station.
[ترجمه ترگمان]یک کیوسک روزنامه فروشی در ایستگاه هست
[ترجمه گوگل]کیوسک روزنامه در ایستگاه وجود دارد
5. Enquiries should be made from the pay kiosk or general office.
[ترجمه ترگمان]ورودی باید از کیوسک پرداخت یا دفتر عمومی گرفته شود
[ترجمه گوگل]سوالات باید از کیوسک پرداخت یا دفتر عمومی انجام شود
6. Passengers were jostling each other at the news kiosk for the last remaining copies of the evening paper.
[ترجمه ترگمان]مسافران در دکه روزنامه فروشی آخرین نسخه های باقیمانده روزنامه عصر به یکدیگر تنه می زدند
[ترجمه گوگل]مسافران در آخرین کپی های روزنامه روزنامه در خلال خبری خبری یکدیگر را پرتاب کردند
7. Put you in that - that kiosk - and expect your parishioners to admire your humility?
[ترجمه ترگمان]تو رو بذار توی اون دکه - و انتظار داری که parishioners رو تحسین کنی؟
[ترجمه گوگل]شما را در آن قرار دهید - آن کیوسک - و انتظار دارند که فرمانروایان تو را تحسین کرده اند؟
8. Jean-Paul paused at a kiosk to buy a packet of Gauloises.
[ترجمه ترگمان]ژان پل جلوی یک کیوسک برای خرید یک پاکت سیگار توقف کرد
[ترجمه گوگل]ژان پل در کیوسک متوقف شد تا یک بسته Gauloises را خریداری کند
9. Lucy skirted the kiosk overflowing with vases and baskets of flowers; the heady scents were sickening.
[ترجمه ترگمان]لوسی از کیوسک دکه پر از گلدان و سبدهای گل ها گذشت
[ترجمه گوگل]لوسی، کیوسک را با گلدان و سبد گل پر کرد رایحه های شاداب بود
10. And the kiosk, with its staircase leading down to the sewers, was actually located at Karlsplatz.
[ترجمه ترگمان]و این دکه با پلکانی که به اگوی پاریس منتهی می شد واقع در Karlsplatz واقع بود
[ترجمه گوگل]و کیوسک، با راهپیمای خود به سمت فاضلاب منتهی شد، در واقع در Karlsplatz واقع شد
11. She spotted a telephone kiosk, and stopped to look in the telephone directory.
[ترجمه ترگمان]او یک کیوسک تلفنی پیدا کرد و ایستاد تا به دفترچه تلفن نگاه کند
[ترجمه گوگل]او یک کیوسک تلفن را دید و متوقف شد تا به دفترچه تلفن نگاه کند
12. There must be a kiosk selling phone cards around here somewhere.
[ترجمه ترگمان]حتما یه کیوسک تلفن اینجا هست
[ترجمه گوگل]باید یک کیوسک فروش کارت های تلفن همراه در اینجا وجود داشته باشد
13. It lost speed and pulled up outside the kiosk with a squeal of brakes.
[ترجمه ترگمان]سرعت خود را از دست داد و با جیغ ترمز کرد
[ترجمه گوگل]این سرعت را از دست داد و در خارج از کیوسک با صدای ترمزها کشیده شد
14. Maybe she should be flattened by a telephone kiosk on a wavering winch.
[ترجمه ترگمان]شاید او را با یک کیوسک تلفن با جرثقیل مسدود کرده باشد
[ترجمه گوگل]شاید او باید توسط یک کیوسک تلفن بر روی یک وینچ wavering پهن شود
15. I even asked her if it was her that smashed that kiosk up!
[ترجمه ترگمان]حتی از او پرسیدم که آیا او آن دکه را خرد کرده است یا نه!
[ترجمه گوگل]من حتی از او خواسته بود که اگر او بود که کیوسک را شکست داد!