کلمه جو
صفحه اصلی

kimono


معنی : کیمونو، جامه ژاپنی
معانی دیگر : (ژاپن)، کیمونو (ردای آستین گشاد سنتی مردان و زنان ژاپنی)

انگلیسی به فارسی

کیمونو، جامه ژاپنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: kimonos
(1) تعریف: a long, Japanese garment, closing across the front of the body and having wide sleeves and a broad sash.

(2) تعریف: a woman's dressing gown of a similar style.

• long japanese robe which is worn by both men and women; dressing gown, long robe which is fastened with a belt
a kimono is an item of japanese clothing. it is long, shaped like a coat and has wide sleeves.

مترادف و متضاد

کیمونو (اسم)
kimono

جامه ژاپنی (اسم)
kimono

جملات نمونه

1. The sash, kimono, and other garments were made to fit a child.
[ترجمه ترگمان]این کمربند، کیمونو و دیگری لباس های دیگری برای درست کردن یک بچه ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]صندل، کیمونو و سایر لباس ها به تناسب یک کودک ساخته شد

2. The kimono is part of the national costume of Japan.
[ترجمه ترگمان]کیمونو بخشی از لباس ملی ژاپن است
[ترجمه گوگل]کیمونو بخشی از لباس ملی ژاپن است

3. The other woman wears a kimono.
[ترجمه ترگمان]اون یکی زنه یه کیمونو می پوشه
[ترجمه گوگل]زن دیگر کیمونو را می پوشد

4. The old woman in the kimono is still there.
[ترجمه ترگمان]پیرزن در کیمونو هم هنوز اونجاست
[ترجمه گوگل]زن قدیمی کیمونو هنوز آنجا است

5. The long silk kimono wrapped round him accentuated his height, and Persian slippers enclosed the slender feet.
[ترجمه ترگمان]The بلند ابریشمی دور او پیچیده بود، قد و دمپایی های ایرانی را با پاهای باریک محصور کرده بود
[ترجمه گوگل]کیمونو ابریشمی دور او را بلند کرد و کفش های ایرانی پای پا بلند را محاصره کرد

6. Yella kimono, ah don't know whit all.
[ترجمه ترگمان]کیمونو، ah
[ترجمه گوگل]یلی کیمونو، آه همه چیز را نمی دانند

7. Lesley-Jane lay on the daybed in her kimono.
[ترجمه ترگمان]جین - جین در the افتاده بود
[ترجمه گوگل]لسلی جین در کیمونو در کتونی قرار دارد

8. She was wearing a heavy red silk kimono with, appropriately enough, black and gold dragons embroidered all over it.
[ترجمه ترگمان]یک کیمونو قرمز سنگین با لباس رسمی سیاه و طلایی پوشیده بود که روی آن گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]او کیمونو ابریشمی سنگین قرمز را پوشید، و به اندازه کافی مناسب، اژدها سیاه و طلایی در سراسر آن گلدوزی شده بود

9. An elderly woman in a kimono stands blankly in front of the second photograph.
[ترجمه ترگمان]یک زن مسن در یک کیمونو که در مقابل عکس دوم نشسته بود، مات و مبهوت ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یک زن سالخورده در کیمونو در مقابل عکس دوم ایستاده است

10. To a Clinton outfitted in topknot and kimono.
[ترجمه ترگمان]برای a که در topknot و کیمونو آموزش دیده بودند
[ترجمه گوگل]به کلینتون در topknot و kimono نصب شده است

11. I brush the sleeve of her kimono as I edge past.
[ترجمه ترگمان]وقتی از کنار او رد می شوم، آستین پیراهنش را مسواک می زنم
[ترجمه گوگل]من به عنوان دستکش از کیمونو خود را به عنوان من لبه گذشته قلم مو

12. She was dressed in a silk kimono and lying on the daybed when he went in.
[ترجمه ترگمان]لباس ابریشمی به تن کرده بود و وقتی وارد اتاق شد روی زمین دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]او در یک کیمونو ابریشمی پوشیده شده بود و زمانی که وارد شد، دروغ گفت

13. He wears a black and red kimono over blue striped pyjamas.
[ترجمه ترگمان]یک کیمونو سیاه و قرمز را با لباس خواب راه راه آبی به تن می کند
[ترجمه گوگل]او یک کیمونو سیاه و قرمز را روی لباس خواب آبی راه راه می پوشد

14. Jya ! SUGOI TSUKARETA YO ! Kimono are beautiful but hard work!
[ترجمه ترگمان]! Jya - - - - - - - SUGOI TSUKARETA yo! Kimono خیلی زیباست اما کار سختی است!
[ترجمه گوگل]جی! SUGOI TSUKARETA YO! کیمونو زیبا و کار سخت است!

15. It's not because of the kimono, but for the kindness of your heart that I'm happy.
[ترجمه ترگمان]این به خاطر the نیست، اما به خاطر مهربانی قلبت که من خوشحالم
[ترجمه گوگل]این به دلیل کیمونو نیست، اما برای مهربانی از قلب شما که من خوشحال هستم

پیشنهاد کاربران

👘👘 لباس مخصوص ژاپنی


کلمات دیگر: