1. The sash, kimono, and other garments were made to fit a child.
[ترجمه ترگمان]این کمربند، کیمونو و دیگری لباس های دیگری برای درست کردن یک بچه ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل]صندل، کیمونو و سایر لباس ها به تناسب یک کودک ساخته شد
2. The kimono is part of the national costume of Japan.
[ترجمه ترگمان]کیمونو بخشی از لباس ملی ژاپن است
[ترجمه گوگل]کیمونو بخشی از لباس ملی ژاپن است
3. The other woman wears a kimono.
[ترجمه ترگمان]اون یکی زنه یه کیمونو می پوشه
[ترجمه گوگل]زن دیگر کیمونو را می پوشد
4. The old woman in the kimono is still there.
[ترجمه ترگمان]پیرزن در کیمونو هم هنوز اونجاست
[ترجمه گوگل]زن قدیمی کیمونو هنوز آنجا است
5. The long silk kimono wrapped round him accentuated his height, and Persian slippers enclosed the slender feet.
[ترجمه ترگمان]The بلند ابریشمی دور او پیچیده بود، قد و دمپایی های ایرانی را با پاهای باریک محصور کرده بود
[ترجمه گوگل]کیمونو ابریشمی دور او را بلند کرد و کفش های ایرانی پای پا بلند را محاصره کرد
6. Yella kimono, ah don't know whit all.
[ترجمه ترگمان]کیمونو، ah
[ترجمه گوگل]یلی کیمونو، آه همه چیز را نمی دانند
7. Lesley-Jane lay on the daybed in her kimono.
[ترجمه ترگمان]جین - جین در the افتاده بود
[ترجمه گوگل]لسلی جین در کیمونو در کتونی قرار دارد
8. She was wearing a heavy red silk kimono with, appropriately enough, black and gold dragons embroidered all over it.
[ترجمه ترگمان]یک کیمونو قرمز سنگین با لباس رسمی سیاه و طلایی پوشیده بود که روی آن گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]او کیمونو ابریشمی سنگین قرمز را پوشید، و به اندازه کافی مناسب، اژدها سیاه و طلایی در سراسر آن گلدوزی شده بود
9. An elderly woman in a kimono stands blankly in front of the second photograph.
[ترجمه ترگمان]یک زن مسن در یک کیمونو که در مقابل عکس دوم نشسته بود، مات و مبهوت ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یک زن سالخورده در کیمونو در مقابل عکس دوم ایستاده است
10. To a Clinton outfitted in topknot and kimono.
[ترجمه ترگمان]برای a که در topknot و کیمونو آموزش دیده بودند
[ترجمه گوگل]به کلینتون در topknot و kimono نصب شده است
11. I brush the sleeve of her kimono as I edge past.
[ترجمه ترگمان]وقتی از کنار او رد می شوم، آستین پیراهنش را مسواک می زنم
[ترجمه گوگل]من به عنوان دستکش از کیمونو خود را به عنوان من لبه گذشته قلم مو
12. She was dressed in a silk kimono and lying on the daybed when he went in.
[ترجمه ترگمان]لباس ابریشمی به تن کرده بود و وقتی وارد اتاق شد روی زمین دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]او در یک کیمونو ابریشمی پوشیده شده بود و زمانی که وارد شد، دروغ گفت
13. He wears a black and red kimono over blue striped pyjamas.
[ترجمه ترگمان]یک کیمونو سیاه و قرمز را با لباس خواب راه راه آبی به تن می کند
[ترجمه گوگل]او یک کیمونو سیاه و قرمز را روی لباس خواب آبی راه راه می پوشد
14. Jya ! SUGOI TSUKARETA YO ! Kimono are beautiful but hard work!
[ترجمه ترگمان]! Jya - - - - - - - SUGOI TSUKARETA yo! Kimono خیلی زیباست اما کار سختی است!
[ترجمه گوگل]جی! SUGOI TSUKARETA YO! کیمونو زیبا و کار سخت است!
15. It's not because of the kimono, but for the kindness of your heart that I'm happy.
[ترجمه ترگمان]این به خاطر the نیست، اما به خاطر مهربانی قلبت که من خوشحالم
[ترجمه گوگل]این به دلیل کیمونو نیست، اما برای مهربانی از قلب شما که من خوشحال هستم