کلمه جو
صفحه اصلی

jumbo


معنی : درشت، ادم تنومند و بدقواره، جانور غولاسا، بزرگ
معانی دیگر : سترگ، گنده، تنومند، گت

انگلیسی به فارسی

درشت، بزرگ، آدم تنومند و بدقواره، جانور غول اسا


jumbo، ادم تنومند و بدقواره، درشت، جانور غولاسا، بزرگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: jumbos
• : تعریف: (informal) something that is very large.
مترادف: behemoth, colossus, giant, leviathan, monster
مشابه: Brobdingnagian, titan
صفت ( adjective )
• : تعریف: very large.
مترادف: Brobdingnagian, colossal, cyclopean, enormous, gargantuan, giant, gigantic, huge, mammoth, monstrous, prodigious, stupendous, titanic, tremendous
مشابه: big, herculean, large, oversize

- jumbo olives
[ترجمه ترگمان] زیتون های jumbo:
[ترجمه گوگل] زیتون جومبه

• something that is very large (person, animal, thing, etc.)
giant, huge, extremely large
jumbo means very large; used especially in advertising.
a jumbo or a jumbo jet is a type of large wide-bodied jet aeroplane; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ارابه مته بر- داربست متحرک، درشت، بزرگ، آدم تنومند و بدقواره، جانور غول آسا

مترادف و متضاد

Antonyms: little, mini, miniature, small, tiny


درشت (اسم)
lump, jumbo

ادم تنومند و بدقواره (اسم)
jumbo

جانور غولاسا (اسم)
jumbo

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

gigantic


Synonyms: colossal, cyclopean, elephantine, giant, huge, immense, large, mammoth, mighty, oversized, prodigious


جملات نمونه

1. jumbo jet
هواپیمای بزرگ،گت جت

2. Jumbo jets somehow lack the glamour of the transatlantic liner.
[ترجمه ترگمان]Jumbo به گونه ای فاقد طلسم of اطلس هستند
[ترجمه گوگل]جت های Jumbo به نحوی فاقد زرق و برق از دریچه آتلانتیک نیستند

3. He bought a jumbo packet of washing - power.
[ترجمه ترگمان]او یک jumbo بسته از قدرت شستشو خرید
[ترجمه گوگل]او یک بسته یونجه از شستن - قدرت خرید

4. The jumbo jet is due to fly the hostages directly back to London.
[ترجمه ترگمان]جت jumbo به دلیل پرواز مستقیم گروگان ها به لندن است
[ترجمه گوگل]جت جومبو به دلیل گروگان گیری مستقیم به لندن پرواز می کند

5. The jumbo jet was blasted out of the sky.
[ترجمه ترگمان]جت jumbo از آسمان منفجر شد
[ترجمه گوگل]جت جومبو از آسمان منفجر شد

6. I ate four jumbo sausages, a pile of water-logged mash.
[ترجمه ترگمان]، من چهار سوسیس jumbo خوردم یه عالمه از مخلوط آب شدم
[ترجمه گوگل]من چهار سوپ سوسن، یک شمع از مخلوط آب ورودی خوردم

7. There were no other passengers on the jumbo.
[ترجمه ترگمان]هیچ مسافر دیگه ای توی the نبود
[ترجمه گوگل]هیچ مسافر دیگری در جومفا وجود نداشت

8. I just traded up, discarding my old Colorado Jumbo 250 tape drive for new Colorado Jumbo 1400.
[ترجمه ترگمان]من فقط up را عوض کردم و Jumbo old Colorado را رد کردم تا به سراغ Jumbo جدید کلرادو ۱۴۰۰
[ترجمه گوگل]من فقط معامله شدم، درایو نوار قدیمی Colorado Jumbo 250 خود را برای Colorado Jumbo 1400 جدید از بین برد

9. When Boeing rolled out its first jumbo, the 74 in 196 it had been an occasion for rejoicing.
[ترجمه ترگمان]وقتی Boeing اولین jumbo را بیرون کشید، سال ۷۴ در ۱۹۶ فرصتی برای شاد شدن پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که بوئینگ نخستین خودروی خود را به بازار عرضه کرد، 74 سال در سال 196 آن فرصتی برای شادی بود

10. No psychiatry nonsense, no mumbo jumbo about theories and the other paraphernalia of the fiction writer.
[ترجمه ترگمان]نه چرت و پرت و نه مزخرفاتی که درباره نظریه های نویسنده و سایر وسایل نویسنده داستان های تخیلی است
[ترجمه گوگل]هیچ رویکردی بی معنی، هیچ مامبویی در مورد نظریه ها و لوازم جانبی دیگر نویسنده داستان

11. Meanwhile, those who observed the jumbo jet exploding say they still have vivid memories.
[ترجمه ترگمان]در خلال این مدت، کسانی که جت jumbo را دیده بودند، می گویند هنوز خاطرات واضحی دارند
[ترجمه گوگل]در همین حال، کسانی که به دنبال انفجار جت جومبو هستند، می گویند هنوز خاطرات زنده دارند

12. S. -made Stinger anti-aircraft missile could have downed the jumbo jet.
[ترجمه ترگمان]موشک ضد هوایی استینگر در وزیرستان جنوبی می توانست جت jumbo را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]موشک ضد موشکی Stinger که توسط S ساخته شده است می تواند هواپیمای Jumbo را کاهش دهد

13. Even eating a jumbo burrito he looked good.
[ترجمه ترگمان] حتی خوردن \"بوریتو\" ها هم خوب به نظر میومد
[ترجمه گوگل]حتی غذا خوردن یک جاروبرقی جومبو او خوب به نظر می رسید

14. And eggs of Jumbo size may often be found in large supermarkets.
[ترجمه ترگمان]و همچنین ممکن است در سوپرمارکت های خیلی بزرگ تخم مرغ پیدا شود
[ترجمه گوگل]و تخم مرغ از نوع Jumbo اغلب در سوپر مارکت های بزرگ یافت می شود

jumbo jet

هواپیمای بزرگ، گت جت


پیشنهاد کاربران

داربست متحرک


کلمات دیگر: