کلمه جو
صفحه اصلی

laggard


معنی : خرس، ادم کند دست، ادم دست سنگین، عقب مانده
معانی دیگر : کندکار، آدم کند دست، بی حال

انگلیسی به فارسی

آدم کند دست، آدم دست سنگین، عقب مانده


عقب افتاده، خرس، ادم کند دست، ادم دست سنگین، عقب مانده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: someone or something that lags.
مشابه: dawdler, lag, slowpoke

- The weary soldiers were forced to continue the march, and any laggards were punished.
[ترجمه ترگمان] سربازان خسته مجبور شدند حرکت را ادامه دهند و هر laggards تنبیه می شدند
[ترجمه گوگل] سربازان خسته، مجبور به ادامه راهپیمایی شدند، و هر بازدارنده مجازات شدند
صفت ( adjective )
مشتقات: laggardness (n.)
• : تعریف: slow to move or develop; lagging or inclined to lag; sluggish.
مترادف: sluggish
متضاد: prompt, quick
مشابه: backward, lazy, poky, slow, torpid

• slow person; retarded person; person who falls behind; person who moves slowly
slow, backward; delayed; sluggish; lazy
a laggard is someone who is slower than everyone else, especially in their work; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

خرس (اسم)
bear, clodhopper, lubber, bruin, laggard, lummox

ادم کند دست (اسم)
laggard, slowpoke

ادم دست سنگین (اسم)
laggard

عقب مانده (صفت)
laggard, behindhand, lagging, lagged, benighted, straggling

straggler


Synonyms: dawdler, idler, lingerer, loafer, lounger, slowpoke, slow starter


جملات نمونه

1. America, the main laggard, is offering around 4 %.
[ترجمه ترگمان]آمریکا، the اصلی، حدود ۴ درصد ارائه می کند
[ترجمه گوگل]آمریکا، مهاجم اصلی، حدود 4 درصد را عرضه می کند

2. As a laggard market in 200 the Korean market has rebounded outperforming the region year - to - date.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک بازار عقب افتاده در ۲۰۰ بازار کره در سال جاری به - بازگشته است
[ترجمه گوگل]بازار کره ای به عنوان یک بازار بازدارنده سالانه 200 ساله تا به امروز پیشرفت کرده است

3. America, long the laggard, at last has a detailed plan that has been, mostly, well - received.
[ترجمه ترگمان]آمریکا، خیلی عقب افتاده است، سرانجام یک برنامه مفصل دارد که اغلب مورد استقبال قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]آمریکا، مدت ها است که در حال نابودی است، در حال حاضر برنامه ای مفصل دارد که عمدتا به خوبی دریافت شده است

4. The United States has been a laggard in alternative vehicles.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده در وسایل نقلیه جایگزین عقب افتاده است
[ترجمه گوگل]ایالات متحده در خودروهای جایگزین عقب افتاده است

5. India has been a laggard in securing alternative energy resources overseas.
[ترجمه ترگمان]هند در تامین منابع انرژی جایگزین در خارج از کشور، عقب افتاده است
[ترجمه گوگل]هند در تأمین منابع انرژی جایگزین در خارج از کشور از پیش رفته است

6. In village,the laggard living condition must be improved.
[ترجمه ترگمان]در روستا، شرایط زندگی عقب افتاده باید بهبود یابد
[ترجمه گوگل]در روستا، شرایط زندگی مجرد باید بهبود یابد

7. Product performance is laggard, dependability is poor, life is brief. Lack market competition ability.
[ترجمه ترگمان]عملکرد محصول عقب افتاده است، dependability ضعیف است، زندگی کوتاه است عدم توانایی رقابت در بازار
[ترجمه گوگل]عملکرد محصول از دست رفته است، اعتماد به نفس ضعیف است، زندگی کوتاه است عدم توانایی رقابت در بازار

8. The laggard service patterns cause easily medical disputes and make more medical risks.
[ترجمه ترگمان]الگوهای خدمات عقب افتاده به آسانی باعث بحث های پزشکی می شوند و خطرات پزشکی بیشتری ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]الگوهای خدمات پیشخدمت باعث اختلافات پزشکی به راحتی و خطرات بیشتر پزشکی می شود

9. Businesshas to some degree been a laggard in this process.
[ترجمه ترگمان]در این روند تا حدی a بوده است
[ترجمه گوگل]کسب و کار تا حدودی در این فرآیند خسته کننده است

10. But the development of it is late and laggard in China.
[ترجمه ترگمان]اما توسعه آن دیر و عقب افتاده است
[ترجمه گوگل]اما توسعه آن در چین دیر شده است

11. Mix shilly - shally laggard working way should fight stoutly.
[ترجمه ترگمان]استفاده از روش کار laggard که در مورد آن ها کار می کنند، باید محکم با یکدیگر مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]مخلوط شیللی - راه کار بسیار شکننده ای باید با شدت مبارزه کند

12. The company has developed a reputation as a technological laggard in the personal-computer arena.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به عنوان a تکنولوژیکی در عرصه شخصی و رایانه شهرت پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]این کمپانی شهرت خود را به عنوان یک تله فن آوری در عرصه کامپیوتر شخصی توسعه داده است

13. I would say the best students at Chengdu are no laggards.
[ترجمه ترگمان]من می گویم که بهترین دانش آموزان در Chengdu هیچ گونه laggards نیستند
[ترجمه گوگل]من می توانم بگویم بهترین دانشجویان در چنگدو هیچ عقب افتاده ای نیستند

14. Two paid marshals track players from the time they tee off and offer hints to speed up the laggards.
[ترجمه ترگمان]دو تن از آن ها از زمانی که ضربه tee را می زنند و اشاره هایی به سرعت بالا می کنند، دو نفر از بازیکنان را تعقیب می کنند
[ترجمه گوگل]دو مأمور ارشد، بازیکنان را از زمان اتخاذ کرده و بازیکنان را به سرعت راهنمایی می کنند

پیشنهاد کاربران

پسرو

those who are either very late adopters or who never buy high - tech products

دیرپذیران، late adopters

Noun - countable - old fashioned :
خریدار در لحظه ی آخر
آخرین خریدار
کسی که وقتی کالایی جدید یا تکنولوژی نوینی وارد بازار می شود، بسیار دیر آن را می خرد. به عبارت دیگر برای خرید آن کالا، آن قدر صبر میکند تا دیگران آن را خریده و نظراتشان را درباره ی آن بیان کرده و مشخص شود آیا آن کالا، مناسب هست یا نه. سپس آن فرد اقدام به خرید می کند.
در برخی مواقع هم، با وجود این همه تاخیر و دقت نظر، آن کالا را اصلا نخواهد خرید.

آدم مس مسو ، آدم کند کار


کلمات دیگر: