کلمه جو
صفحه اصلی

nasalize


معنی : ازبینی ادا کردن، تو دماغی حرف زدن
معانی دیگر : (زبان شناسی) خیشومی کردن یا شدن، ازبینی ادا کردن حروف

انگلیسی به فارسی

(زبان شناسی) خیشومی کردن یا شدن، از بینی ادا کردن (حروف)، تو دماغی حرف زدن


بینی کردن، ازبینی ادا کردن، تو دماغی حرف زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: nasalizes, nasalizing, nasalized
مشتقات: nasalization (n.)
• : تعریف: to make a nasal sound.

• speak with a nasal sound; make a nasal sound (also nasalise)

مترادف و متضاد

از بینی ادا کردن (فعل)
nasalize

تو دماغی حرف زدن (فعل)
snuffle, nasalize

پیشنهاد کاربران

خیشومینیدن.


کلمات دیگر: