معنی : ضامن، چفت، محکم نگاه داشتن، چفت کردن، قفل کردن، بوسیله کلون محکم کردن، ضامنی کردن
معانی دیگر : کلون (در)، کلتد، چفت و بست، قفل توی در، قفل فنری، گیر و بست، کشوی فنری، کلون کردن، بستن، رجوع شود به: night latch
قفل کردن، چفت کردن، محکم نگاه داشتن، بوسیله کلون محکم کردن، چفت
ضامن، چفت
lock
Synonyms: bar, bolt, catch, clamp, fastening, hasp, hook, padlock
Antonyms: key
fasten with lock
Synonyms: bar, bolt, cinch, close, close up, lock, make fast, secure
Antonyms: loose, loosen, unfasten, unlatch, unlock
Before leaving the house, securely latch all doors and windows.
پیش از ترک خانه درها و پنجرهها را محکم چفت کنید.
She pulled the latch and opened the door.
او چفت (یا کلون) را کشید و در را باز کرد.
She is a bit too slow but she will latch on soon.
کمی کند است؛ ولی بهزودی قلق کار را یاد خواهد گرفت.
She latched onto my son at the party and didn't let him meet anyone else.
در مهمانی انگل پسرم شد و نگذاشت او با کس دیگری آشنا شود.
Go in, the door is off the latch.
برو تو، در چفت نیست.
latch on
(عامیانه) لم کار را به دست آوردن، فهمیدن
latch onto
(عامیانه) بهدست آوردن، دو دستی چسبیدن به، گرفتن و رها نکردن، مثل کنه چسبیدن به
on the latch (or off the latch)
(در مورد در یا پنجره که چفت آن را طوری کشیدهاند که خود به خود قفل نشود) چفت باز