1. a leaden box
جعبه ی سربی
2. the leaden sky
آسمان سرب فام
3. toy leaden soldiers
سربازان کوچک سربی
4. the guard's leaden steps
گام های سنگین و آهسته ی پاسدار
5. there was a leaden silence in the room
سکوت غم افزایی اتاق را فرا گرفته بود.
6. A leaden weight lay on her heart as she waved him goodbye.
[ترجمه ترگمان]وقتی دستش را برای خداحافظی تکان می داد، بار سنگینی بر قلبش افتاده بود
[ترجمه گوگل]وزن سرب در قلب او، او را خداحافظی کرد
7. She stumbled forward, her legs leaden.
[ترجمه ترگمان]سکندری خوران به جلو سکندری خورد، پاهایش سربی رنگ بود
[ترجمه گوگل]او به جلو برخورد کرد، پاهای خود را سرب
8. He heard the father's leaden footsteps move down the stairs.
[ترجمه ترگمان]صدای پاهای سربی پدرش از پله ها به گوش رسید
[ترجمه گوگل]او شنیده است که پاهای سربسته پدر حرکت به پایین پله ها
9. On leaden feet he made his way down the stairs.
[ترجمه ترگمان]از جایش بلند شد و از پله ها پایین رفت
[ترجمه گوگل]در پاهای سربند او راه خود را به پایین پله ها رساند
10. He walked towards the examination room with leaden feet .
[ترجمه ترگمان]با پاهای سربی به سوی اتاق معاینه رفت
[ترجمه گوگل]او به سمت اتاق معاینه با پایه سرنشین رفت
11. She stumbled forward, her legs leaden, afraid to let her eyes sweep the room, afraid not to.
[ترجمه ترگمان]به جلو سکندری خورد، پاهایش سربی، نگران بود که چشم هایش را از اتاق بیرون بکشد، می ترسید که نکند
[ترجمه گوگل]او به جلو، پاها سرش را تکان داد، ترس از اجازه دادن به چشمانش اتاق را میچرخاند، نمیترسد
12. It had begun to rain, a cold leaden drizzle.
[ترجمه ترگمان]باران ریزی می بارید و باران ریزی می بارید
[ترجمه گوگل]شروع به باران کردن کرد، سرند سرد سرب
13. The sky was leaden and it was very cold.
[ترجمه ترگمان]آسمان سربی بود و هوا بسیار سرد بود
[ترجمه گوگل]آسمان سرب بود و بسیار سرد بود
14. A leaden font stood before her, the dark, letter-ornamented metal speaking of another time, a different era.
[ترجمه ترگمان]font سربی در مقابل او ایستاده بود، the و letter که در زمان دیگری حرف می زدند، دوره دیگری بود
[ترجمه گوگل]فونت سربازان قبل از او ایستاده بود، فلزی تاریک و فلزی با زرنگی از زمان دیگری، دوران متفاوت
15. It was almost black, dotted with ugly leaden rain clouds.
[ترجمه ترگمان]تقریبا سیاه شده بود که با ابره ای تیره سربی رنگی پوشانده شده بود
[ترجمه گوگل]تقریبا سیاه و سفید بود، با ابرهای باران سربی زشت بود
16. On a table lay a pen, a leaden inkstand and paper.
[ترجمه ترگمان]روی می زی قلم و کاغذ سربی و کاغذی قرار داشت
[ترجمه گوگل]روی میز یک قلم، قلم سرب و کاغذ گذاشته شد