کلمه جو
صفحه اصلی

syllabary


معنی : هجابندی، فهرست سیلاب یا هجاهای کلمات
معانی دیگر : فهرست هجاها، کتاب الفبا (و هجابندی)، جدول راهنمای تلفظهجاهای مقطع کلمات

انگلیسی به فارسی

فهرست سیلاب یا هجاهای کلمات، جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات، هجا بندی


سیلابری، هجابندی، فهرست سیلاب یا هجاهای کلمات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: syllabaries
(1) تعریف: a table or list of syllables.

(2) تعریف: a set of written symbols or characters that represent syllables used in the language of certain countries such as Japan and China.

• set of characters that represents syllables, syllabic script

مترادف و متضاد

هجابندی (اسم)
syllabary, syllabification, syllabication, syllabicity

فهرست سیلاب یا هجا های کلمات (اسم)
syllabary

جملات نمونه

1. The kana syllabaries have more or less the same advantages plus the added advantage of being much smaller in size.
[ترجمه ترگمان]kana syllabaries دارای مزایای مشابهی هستند به اضافه مزایای اضافه شده نسبت به سایز کوچک تر
[ترجمه گوگل]سیلابهای کانا دارای مزایای دیگری هستند که علاوه بر مزیتی که در اندازه های کوچکتر وجود دارد نیز می باشد

2. The syllabary reflects the internal phonological discrepancies within Shaoxing dialect in earlier time as well as the present speech of the seniors.
[ترجمه ترگمان]The منعکس کننده تفاوت های آوایی داخلی در گویش Shaoxing در زمان پیشین و نیز سخنرانی فعلی سالمندان است
[ترجمه گوگل]این سیلاب، تفاوت های واج شناختی داخلی در گویش شاکسین را در زمان پیشین و نیز سخنرانی فعلی سالمندان نشان می دهد

3. The first chapter briefly introduces the syllabary of Wujiang dialect, states the research methods and procedures of the experiments.
[ترجمه ترگمان]فصل اول به طور خلاصه the گویش Wujiang را معرفی می کند، روش ها و روش های تحقیق را بیان می کند
[ترجمه گوگل]فصل اول به صورت خلاصه سیلابای گویش Wujiang را معرفی می کند، روش های تحقیق و روش های آزمایش را بیان می کند

4. The third chapter cleans up the syllabary of Gengkou dialect.
[ترجمه ترگمان]فصل سوم syllabary گویش Gengkou را تمیز می کند
[ترجمه گوگل]فصل سوم، حروف الفبای گوگکو را پاک می کند

5. The first chapter briefly introduces the syllabary of Chaohu dialect and states the research methods and procedures of the experiments.
[ترجمه ترگمان]فصل اول به طور خلاصه the گویش Chaohu را معرفی می کند و روش ها و روال های کاری آزمایش ها را بیان می کند
[ترجمه گوگل]فصل اول به طور خلاصه سیلابای گویش چائوو را معرفی می کند و روش های تحقیق و روش های آزمایش را بیان می کند

6. Fainlly, syllabary of homophones is given to offer detailed materials to learn the sound structure.
[ترجمه ترگمان]Fainlly، syllabary از homophones به ارایه مطالب مفصل برای یادگیری ساختار صدا داده می شود
[ترجمه گوگل]Fainlly، مجموعه ای از homophones داده می شود برای ارائه مواد دقیق برای یادگیری ساختار صدا

7. The first chapter briefly introduces the syllabary of Nanjing dialect and states the research methods and procedures of the experiments.
[ترجمه ترگمان]فصل اول به طور خلاصه the گویش نانجینگ را معرفی می کند و روش ها و شیوه های تحقیقاتی این آزمایش ها را بیان می کند
[ترجمه گوگل]فصل اول به طور خلاصه سیلابنامه گویش نانجینگ را معرفی می کند و روش های تحقیق و روش های آزمایش را بیان می کند

8. The syllabary requires iOS
[ترجمه ترگمان]The به iOS کار نیاز دارد
[ترجمه گوگل]سیلباری نیاز به iOS دارد

9. The systems in this category contain an inventory of symbols called a syllabary to represent the individual syllables of speech.
[ترجمه ترگمان]سیستم ها در این رده شامل فهرستی از علایم به نام a برای نشان دادن هجاهای فرد گفتاری است
[ترجمه گوگل]سیستم های موجود در این دسته شامل فهرستی از نمادها به نام سیلابایی برای نشان دادن هجاهای مختلف گفتار است

10. This paper describes the phonologic system and its features of Guanyinge Tuhua, Guanyang, Guangxi province, and lists the syllabary.
[ترجمه ترگمان]این مقاله سیستم phonologic و ویژگی های آن Guanyinge Tuhua، Guanyang، province Guangxi را شرح می دهد و فهرست the را فهرست می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله سیستم فونولوژیکی و ویژگی های آن را از Guanyinge Tuhua، Guanyang، Guangxi province توصیف می کند و سیلاب را فهرست می کند

11. This paper describes the phonology of Hakka dialect in Shijiao, Lianjiang, including phonological system and its features, and lists the syllabary.
[ترجمه ترگمان]این مقاله phonology گویش Hakka در Shijiao، Lianjiang، از جمله سیستم آوایی و ویژگی های آن را توضیح می دهد و فهرست syllabary را فهرست می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله، واژگان کلمۀ هکا را در Shijiao، Lianjiang، از جمله سیستم واجی و ویژگی های آن را توصیف می کند و سیلاب را فهرست می کند

12. Thus, for example, it is impossible to imagine Japanese product packaging without Schmid's syllabary, katakana eru.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، برای مثال، تصور بسته بندی محصول ژاپنی بدون syllabary Schmid، katakana eru غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای مثال، غیر ممکن است تصور کنید بسته بندی محصول ژاپنی بدون syllabary Schmid، katakana eru

13. The paper describes the phonological system and its features, and lists its homophony syllabary of Lixi dialect in Wuning County, Jiangxi province.
[ترجمه ترگمان]این مقاله سیستم آوایی و ویژگی های آن را شرح می دهد و homophony syllabary از گویش Lixi در شهرستان Wuning در استان Jiangxi را لیست می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله سیستم صوتی و ویژگی های آن را توصیف می کند و سمبل هموفونیش از گویش لیسی در وینگ کانتی، استان جیانگشی را فهرست می کند

14. With a brief introduction of Linyi county, this paper describes the phonological system, and its major features and a detailed syllabary of Linyi dialect.
[ترجمه ترگمان]با معرفی مختصری از این شهرستان، این مقاله سیستم آوایی و ویژگی های اصلی آن و توصیف مفصلی از گویش Linyi را شرح می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله با معرفی مختصری از شهرستان لینای، سیستم واجی، و ویژگی های اصلی آن و یک جزء پیچیده گویش لندی را توصیف می کند

15. The paper describes the phonological system and its features of Changle dialect in Miluo county, Hunan province and lists its homophony syllabary.
[ترجمه ترگمان]این مقاله سیستم آوایی و ویژگی های آن گویش Changle در شهرستان Miluo در استان هونان را شرح می دهد و homophony syllabary آن را فهرست می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، سیستم واجی و ویژگی های آن از گویش چانگتون در شهرستان میلو، استان هونان، شرح داده شده است و سیلاب هموفونیت آن را فهرست می کند

پیشنهاد کاربران

syllabary ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: خط هجانگار
تعریف: نظامی نوشتاری که در آن هر نشانه نمایندۀ یک هجاست|||متـ . خط هجایی


کلمات دیگر: