کلمه جو
صفحه اصلی

data transfer


انتقال داده ها

انگلیسی به فارسی

انتقال داده‌ها


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] انتقال داده ها

جملات نمونه

1. Accurate, efficient data transfer with rapid notification of key partners and constituents is critical to effectively addressing emerging infectious disease threats.
[ترجمه ترگمان]انتقال داده دقیق، کارآمد با اطلاع رسانی سریع از شرکای کلیدی و اجزای تشکیل دهنده، برای پرداختن موثر به تهدیدهای ناشی از بیماری عفونی همه گیر حیاتی است
[ترجمه گوگل]انتقال دقیق و کارآمد داده ها با اطلاع سریع از شرکای کلیدی و اجزای تشکیل دهنده برای انتقال موثر به تهدیدات بیماری های عفونی مواجه است

2. That accounts for the particularly speedy data transfer and seek times you can see in the benchmarks box.
[ترجمه ترگمان]این شامل انتقال سریع اطلاعات و زمان هایی است که شما می توانید در جعبه معیارها مشاهده کنید
[ترجمه گوگل]این حساب برای انتقال اطلاعات به خصوص سریع و به دنبال زمان شما می توانید در جعبه معیار ببینید

3. The data transfer was the most frightening part.
[ترجمه ترگمان]انتقال داده، وحشتناک ترین قسمت بود
[ترجمه گوگل]انتقال داده ترین بخش ترسناک بود

4. This is the rate of data transfer needed to produce television quality video in full motion on a full screen.
[ترجمه ترگمان]این نرخ انتقال داده مورد نیاز برای تولید ویدیوی کیفیت تلویزیون با حرکت کامل بر روی یک صفحه کامل است
[ترجمه گوگل]این میزان انتقال داده مورد نیاز برای تولید ویدیو با کیفیت تلویزیونی است که به صورت کامل در یک صفحه کامل انجام می شود

5. The first of these is the data transfer time.
[ترجمه ترگمان]اولین آن ها زمان انتقال داده هستند
[ترجمه گوگل]اولین بار این زمان انتقال داده است

6. It made mincemeat of CoreTest, returning data transfer rates in excess of 5Mb/sec.
[ترجمه ترگمان]این اثر mincemeat of را ساخت، نرخ انتقال داده را در حد بیش از ۵ Mb \/ sec برگرداند
[ترجمه گوگل]این جعبه ساخته شده از CoreTest، نرخ انتقال داده را بیش از 5 مگابایت در ثانیه برمی گرداند

7. But this means that data transfer between processor registers is slowed down to the speed of store access.
[ترجمه ترگمان]اما این بدان معناست که انتقال داده ها بین دفاتر پردازنده کاهش می یابد تا به سرعت دسترسی به فروشگاه برسد
[ترجمه گوگل]اما این به این معنی است که انتقال داده ها بین پرونده های پردازنده به سرعت دسترسی به فروشگاه کاهش می یابد

8. The use of asynchronous data transfer requires an excessive number of buffers to send data over a TCP/IP connection.
[ترجمه ترگمان]استفاده از انتقال داده غیر همزمان نیاز به تعداد زیاد حافظه های میانی برای ارسال داده ها در یک اتصال TCP \/ IP دارد
[ترجمه گوگل]استفاده از انتقال داده های ناهمزمان نیاز به تعداد بیش از حد بافر برای ارسال داده ها از طریق اتصال TCP / IP

9. Additional query and data transfer time was required.
[ترجمه ترگمان]پرس و جوی اضافی و زمان انتقال داده مورد نیاز بود
[ترجمه گوگل]پرس و جو اضافی و زمان انتقال داده مورد نیاز بود

10. Get more information on mobile data transfer costs here or ask your mobile network operator.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات بیشتری در مورد هزینه های انتقال داده موبایل در اینجا و یا از اپراتور شبکه تلفن همراه خود کسب کنید
[ترجمه گوگل]اطلاعات بیشتر در مورد هزینه های انتقال داده موبایل را اینجا یا از اپراتور شبکه تلفن همراه خود بخواهید

11. I preflight my switches, insert the data transfer card, and start the engine.
[ترجمه ترگمان]switches را باز کردم، کارت انتقال داده را وارد کردم، و موتور را شروع کردم
[ترجمه گوگل]من سوئیچ های خود را پیش از پرواز، کارت انتقال داده را وارد کرده و موتور را شروع کردم

12. The data transfer rate between varied boards in radar signal processors based on VME or CPCI bus was limited by the bus rate.
[ترجمه ترگمان]نرخ انتقال داده بین هیات های مختلف در پردازنده های سیگنال رادار بر مبنای اتوبوس VME یا CPCI توسط نرخ اتوبوس محدود شد
[ترجمه گوگل]میزان انتقال داده بین تابلوهای مختلف در پردازنده های راداری سیگنال بر اساس VME یا CPCI bus توسط سرعت اتوبوس محدود شد

13. The record search process is not usually lengthened at all, so only the increased data transfer time needs to be considered.
[ترجمه ترگمان]فرآیند جستجوی ثبت معمولا بیشتر طول نمی کشد، بنابراین تنها زمان انتقال داده باید در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]فرایند جستجو رکورد معمولا در تمام زمان ها طول نخواهد کشید، بنابراین تنها زمان انتقال داده افزایش می یابد

14. Software drivers to optimise the SCSI-II interface support up to 20Mbyte-per-second data transfer rates.
[ترجمه ترگمان]درایور نرم افزار برای بهینه سازی سطح رابط SCSI - ۲ تا ۲۰ نرخ انتقال داده دوم پشتیبانی می کنند
[ترجمه گوگل]درایورهای نرم افزاری برای بهینه سازی رابط SCSI-II تا سرعت انتقال داده 20 مگابایت بر ثانیه

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

data transfer ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: داده‏رسانی
تعریف: حرکت و انتقال فعال اطلاعات از جایی به جای دیگر


کلمات دیگر: