کلمه جو
صفحه اصلی

derived


معنی : مشتق، ماخوذ
معانی دیگر : (verb transitive) (رسمی) (مواد، دارو) استخراج کردن، بیرون کشیدن، (فکر) استنتاج کردن many conclusions can be derived from these figures از این ارقام نتایج بسیاری می توان گرفت (verb transitive) (فایده، سود) به دست آوردن، حاصل کردن، کسب کردن، بردن، (نام، خصوصیات) گرفتن، اخذ کردن he derives his talents from his father او استعدادهای خود را از پدرش گرفته است (به ارث برده است) the mill derives its energy from the waterfall آسیاب نیروی خود را از آبشار می گیرد (verb transitive) (کلمه) ریشه یابی کردن (verb intransitive) منشا کردن، ناشی شدن، نشئت یافتن، مشتق شدن، سرچشمه گرفتن، درآمدن the english word "royal" is derived from latin واژه ی انگلیسی "royal" از لاتین مشتق شده است (verb transitive) (شیمی) (ماده ای را از ماده ی دیگر گرفتن) فرآمد کردن، مشتق کردن

انگلیسی به فارسی

نشات گرفته، مشتق، ماخوذ


انگلیسی به انگلیسی

• conjugated (grammar); extracted, drawn from

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] گرفته شده
[ریاضیات] ثابت کرده، مشتق شده، به دست آمده، استخراج شده

مترادف و متضاد

مشتق (صفت)
derivative, paronymous, insulate, derived, isolated

ماخوذ (صفت)
derived, taken

جملات نمونه

1. knowledge derived through books
دانشی که از کتب به دست آمده است

2. many conclusions can be derived from these figures
از این ارقام نتایج بسیاری می توان گرفت.

3. the english word "royal" is derived from latin
واژه ی انگلیسی "royal" از لاتین مشتق شده است.

4. The English word 'olive' is derived from the Latin word 'oliva'.
[ترجمه ترگمان]واژه انگلیسی زیتونی از کلمه لاتین oliva مشتق شده است
[ترجمه گوگل]کلمه انگلیسی 'olive' از کلمه لاتین 'oliva' مشتق شده است

5. We have derived a great deal of benefit from her advice.
[ترجمه ترگمان]ما از نصایح او خیلی سود بردیم
[ترجمه گوگل]ما از توصیه های او بهره مند شدیم

6. She derived no benefit from the course of drugs.
[ترجمه بهزاد] او از دوره درمانی با دارو بهره ای نبرد .
[ترجمه ترگمان]او از این دوره مواد مخدر هیچ سودی به دست نیاورد
[ترجمه گوگل]او از تجربیات داروها بهره نبرد

7. The word 'politics' is derived from a Greek word meaning 'city'.
[ترجمه ترگمان]کلمه سیاست برگرفته از کلمه یونانی به معنای شهر است
[ترجمه گوگل]کلمه 'سیاست' از یک کلمه یونانی به معنای 'شهر' مشتق شده است

8. He derived great pleasure from painting.
[ترجمه ترگمان]از نقاشی لذت فراوان برد
[ترجمه گوگل]او از نقاشی لذت زیادی را به دست آورد

9. The data derived from this project has vastly increased our knowledge of how genes work.
[ترجمه ترگمان]داده های به دست آمده از این پروژه، دانش ما در مورد چگونگی کار ژن را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]داده های مشتق شده از این پروژه دانش ما را در مورد اینکه چگونه ژن ها کار می کنند، افزایش داده است

10. Anna's strength is derived from her parents and her sisters.
[ترجمه ترگمان]قدرت آنا از پدر و مادرش و خواهرانش گرفته شده است
[ترجمه گوگل]قدرت آنا از والدین و خواهرانش حاصل می شود

11. Many students derived enormous satisfaction from the course.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشجویان از این دوره رضایت زیادی کسب کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانش آموزان از رشته رضایت زیادی برخوردار بودند

12. These remedies are derived mainly from the natural world.
[ترجمه ترگمان]این درمان ها عمدتا از دنیای طبیعی مشتق شده اند
[ترجمه گوگل]این داروها عمدتا از دنیای طبیعی حاصل می شود

13. The new drug is derived from fish oil.
[ترجمه ترگمان]داروی جدید از روغن ماهی گرفته شده است
[ترجمه گوگل]این دارو جدید از روغن ماهی حاصل می شود

14. Many English words are derived from Latin and Greek words.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کلمات انگلیسی از کلمات لاتین و یونانی مشتق شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کلمات انگلیسی از کلمات لاتین و یونانی گرفته شده است

15. He derived great satisfaction from knowing that his son was happy.
[ترجمه ترگمان]او از این که می دانست پسرش خوشحال است، رضایت زیادی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او از شناختن پسرش خوشحال شد

پیشنهاد کاربران

اقتباس شده

به دست امده

برگرفته از. . .

اخذ شده

نشات گرفته

مشتق شده، نشئت گرفته
مشتق، استخراج کردن، بیرون کشیدن، به دست آوردن، حاصل کردن، کسب کردن، گرفتن، اخذ کردن، ناشی شدن، نشئت یافتن، مشتق شدن، سرچشمه گرفتن، مشتق کردن

کاربرد داشت

برآمده ( از ) ، برخاسته ( از )

گرفته ( از ) ، برگرفته ( از )

ریشه گرفته ( از ) ، شاخه شده ( از )

استخراج شده

ناشی از

حاصل از، منتج از، فرآمدِ، برگرفته از، برخاسته از، برآمده از، محصولِ، ثمره ی، مولودِ، ماحصلِ

فرعی

اقتباس شده از

از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off )
می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، گریختن و. . . ) برای آن قرار داد.
پس می شود = گُروییدن
بدین ترتیب :
Derive = گروییدن
Deriving = گرویان، گروییدن
در نقش صفت = گرویان مانند خندان. چیزی که می گُروید .
Derived = گروییده
Deriver = گروینده
Derivable = گرویپذیر
*Derivably = گرویپذیرانه
Derivative = گروینه
از پسوند " - ینه" که هم اسم می ساز ( مانند سبزینه، سیمینه ) و هم صفت ( مانند زَرینه ) .
۲ معنا می تواند داشته باشد :
۱ ) واژه ایی که از گُرویش/مُشتق سازی ساخته شده.
۲ ) صفتی که به گروییدن اشاره می کند.
*Derivatively = گروینهانه
Derivation = گُرویش/گروی سازی
Derivational = گرویشی

واژگان که ستاره دار هستند معنای کم - بکار - گرفته - شده یا اصلا - بکار - گرفته - نشده را دارند.
این واژه صرفا پیشنهاد است برای کسانی که شاید نتوانند با واژگان "مشتق" و "اشتقاق" دیسه ها/شکل های بقیه این واژه "derive" را برگردانند.







derived ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: مشتق 3
تعریف: ویژگی آنچه از فرایند اشتقاق حاصل شده است


کلمات دیگر: