کلمه جو
صفحه اصلی

decaying

انگلیسی به فارسی

فرو ریختن، فاسد شدن، خراب شدن، محو شدن، تباه شدن، پوسیدن، ضایع کردن، تنزل کردن، منحط شدن


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] میرایی، استهلاکی

پیشنهاد کاربران

در حال پوسیدن، پوسیده

فرسوده، رو به فرسودگی

فاسد شده

در حال از بین رفتن، در حال مستهلک شدن

رو به زوال/تباهی/مرگ/میرایی/فساد/خرابی

فاسدکننده


کلمات دیگر: